با سلام
بحثا خيلي جالبن ولي من فکر مي کنم که تو مسئله دين چقدر به اصلش پي برديم که تو فرعش بحث مي کنيم ؟؟؟اين تجربه من به عنوانه کسيه که با جوونا در ارتباطه .....هميشه اينطور بوده که هروقت خواستيم يه چيزي رو درست کنيم زديم خرابش کرديم اصطلاحا مي گن اومد ابروشو درست کنه زد چشمش رو هم کور کرد .هروقت به يه دختري که ناخن بلند مي زاره بگي که اين کار جلوه گريه و چون زينته بايد بپوشونيش ازت گريزيون مي شه از شمايي که خواستي امر به معروف و نهي از منکر کني نه از دين گريزون ميشه ...چرا ؟؟چون تو اين دين به علايق و سليقه هاي اون بي توجهي شده ...چون براش تعيينه تکليف کردي و به حق آزاد زندگي کردن اون توجه نشده ...چون جوون احساس مي کنه در زنداني به نام دين اسير شده که برايه کوچکترين اموراتش هم دستور و تکليف داده ...تو اين دين هيچ جايي واسه زندگي جوون امروز نيست . متاسفانه تو دين ما اينقدر حکم و دستور واسه جزئي ترين امور هست که منو هميشه ياد دينه زرتشتي گري مي ندازه اونم نه اون دينه حقيقيش همون ديني که اواخر حکومته ساسانيها بر تمام زندگي سياسي و اجتماعي و اقتصادي و...مردم سايه انداخته بود و نقشه دين تو زندگيه مردم اينقدر پررنگ بود که همه به ستوه اومدن ...نتيجه چي شد؟به محض يه نو آوري جديد مردم از دينشون رو گردون شدن و به اسلام گرايش پيدا کردن ...به اسلام حقيقي نه اين اسلام بعد از 1400 سال که اينقدر سخت و ثقيل شده که برايه درکش بايد تمام عمرت بخوني و بنويسي اونم ديني که اساسش فقط عشق و محبته ساده و بي آلايشه .وقتي تو قران مي خونم ولنيسرک لليسري ...از خودم مي پرسم کجايه اين دين سادس وقتي که حتي درمورد ناخنت هم بايد ببيني دين چي گفته ....
به نظر من اين حرفا انحرافيه ..ماله دين نيست .
به جايه اين حرفا بهتر نيست به جوونامون بگيم که مي دوني خدا چقدر دوست داره ؟؟؟
بهتر نيست با لطفه خدا وبا رحمت خدا آشناش بکنيم ...بهتر نيست بگيم تو عاشقه خدا باش با خدا دوست و رفيق باش زندگيت ديني ميشه وبقيه قضايا رو به خودش بسپاريم تا خودش بخواد بفهمه تا اينکه بهش ياد بديم .
.جووني که عاشقه خدا شد پس به عشقه خدا نماز مي خونه ونمازي که عاشقانه باشه نورو چراغ هدايت ميشه و جووني که هدايت شد بخاطر عشقه به خدا وبراي رضايته محبوبش ناخنهاشم مي پوشونه.
عذر مي خوام اگه طولاني شد .