يك سوال هم داشتم
دوستي دارم مدتي است ترك نماز كرده وحالت هاي افسردگي نوميدي در حرفهايش مي بينم
مثلا مي گه چه فايده اي داشت نماز خوندم نماز منو امثال من كه قبول نيست
وجالب اينكه دوست من خيلي به گربه هاي خيابوني هم غذا مي داد وحتي به به نفع وحمايت آنها وبشو درست كرده بود
حالا ديگه نماز نمي خونه وبه گربه اي هم كمك نمي نه
و مي گه اينهمه گربه مرد خدا هيچ كار نكرد وقتي خودش دوست داره بميرن چرا من كمك كنم
يه مقدارم افكار خودكشي داره با اينكه جهنم را قبول داره ولي همش مي گه من كه مي رم جهنم خب چه فرقي ميكنه
واز اين حرفا
به نظر شمات چه بايد كرد با اين دوست
منم عذر خواهي ميكنم كه طولاني شد