البته باز هم سلام! بعضي از مطالب رو در پيامرسان هم قرار ميديد و من معمولاً از همون جا متوجه به روز شدن وبلاگ شما ميشم. البته شايد اين مطلب رو هم قرار داده بوديد و من فرصت نکرده بودم پيامرسان را نگاه کنم.
حالا اگر اشتباه از طرف من بود که معذرت بابت پيشداوري، اما اگر هم اينطور بوده که بعضيها رو انتخاب ميکنيد براي قرار دادن در پيامرسان و بعضيها رو نه، جاي پرسش داره ديگه!
سلام. در سرّ گزينشي بودن قرار دادن مطالبتان در پيامرسان سرگردان ماندهام! قصدي در کار است يا تصادفي؟!
به هر حال، باز هم موضوع حساسي بود که نياز به قلقلک خفتگان چند داشت!
عشق را از "عشقه گرفته اند.گياهي كه در باغ در بن درخت پديد آيد و در درخت پيچد هم چنان مي رود تا همه ي درخت را فراگيردو چنانش در شكنجه كشد كه در رگ درخت ،نم نماند.تا آن گاه كه درخت خشك شود.
درخت وجود انسان هم،چون باليدن آغاز كند نزديك كمال رشد،عشق از گوشه اي سر برآورد و خود را در او پيچد تا به جايي رسد كه هيچ نم بشريت در او نگذارد.آري عشق اگرچه جان را به عالم بقا مي رساند،اما تن را به عالم فنا مي كشد زيرا كه در اين جهان هيچ چيز طاقت بار عشق را نتواند داشت.
عشق برايم در اين جملات شيخ اشراق خلاصه ميشود.
سلام
مزاح
بابا شما آخوندام عجب موجودات جالبي هستين
سلام شيخ عزيز
چند وقت كسالت داشتم نبودماز اينكه باز توفيق شده وبلاگ زيباتون رو ببينم جدي خوشحالماوه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
انصافا خيلي خيلي قشنگ بودتعبيرت درباره آدم ها و تفكيك كردنشون
در چند دسته مجزا جالبه
نميتونم بگم جز كدمشون هستم
ممكنه معجوني از دوتا شون با هم باشم
يعني شيخ عزيز نميشه تلفيقي از دوتا يا سه تاش بود؟دست مريزاد
با مطلبي "نثري كوتاه در برابر فراقي بزرگ" خدمتتون هستم