وبلاگ :
اين راه بي نهايت
يادداشت :
در برابر حقيقت ، عريان شويم نه در مقابل يكديگر !!
نظرات :
67
خصوصي ،
265
عمومي
پارسي يار
: 20 علاقه ، 56 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
م.م
وقتي ياد محرم مي افتم دلم دو جور ميگيرد وقتي کوچک بودم دلم از گرفتگي پدرم ميگرفت روزهاي محرم واقعا دل گرفته بود بالاخص روز عاشورا مخصوصا در برابر شور وشوق ما از ديدن دسته هاي عزاداري ومراسم هاغمگيني او بيشتر نمايان بود حالا مي فهمم چرا؟حالا دلم هم براي امام حسين ميگيرد هم براي عزاداريهاي مدرن وبيگانه با روح عاشورا.. دوستي ميگفت چين حتي به جزئي ترين مراسم مافکر کرده ووسايلش را توليد و سرازير بازارمان نموده علم هاي جوراجور منگوله هاووو.....همه چيز از جنس چيني و ما چقدر ساده ايم فکر ميکنيم
اگر مراسممان پر زرق وبرق تر باشد امام حسين از ما راضي تر است وفاصله ميگيريم از محتواي پيام حسين. اگر طبل محله مان بزرگتر باشد و ارامش ها را بيشتر سلب کند اگر صداي بلند گو را تا آخر بازکنيم و اگر طبل را محکم بکوبيم وسنج ها را محکمتروملاحظه هيچ چيز را نکنيم لابد مريدتريم بنظر من تنها لخت شدن وقمه کشيدن نيست در مرثيه هايمان در تئاتر هاي مذهبي ودر همه ميراثهايمان نياز به پالايش عميق فرهنگي داريم کاش ميديديد در نمايش روز عاشورا کسي که نقش امام حسين را بازي ميکرد چگونه التماس !! ميکرد و از يزيد مي خواست اگر به خودش رحم نکرد لااقل به بچه هايش رحم کند و مردم ما بي توجه به فرمايشات مجري صحنه اشک مي ريختند ون ميدانستم هيهات حسين والتماس و...وحق داشتم براي اين بيشتر دلم بگيرد حسيني باشيد
پاسخ
من فكر ميكنم چيزهايي كه گفتيد درد و دغدغه خود حضرت سيدالشهداء هم باشه ... كاملا گويا و دردمندانه بود ، بر اين واگويه چيزي نيفزايم ، به !