سلام دوست خوبم. من راستش هيچچچ حسينه و تكيه اي نرفتم تو ماه محرم امسال. هيچ مسجد و دسته اي. فقط يه بار كه از شب تو سرماي زير صفر از آموزشگاه برمي گشتم مجبور شدم از كنار دسته رد شم و پنهان نميكنم كه با دل و جون وايسادم حالا كه نصيبم شده نگاه كنم. اما چيزي تو دلم تكون نخورد جز حرص! آخه يه علم نميدونم چند كيلويي كه حتي نگاه كردنش هم روي كمرم سنگيني ميكنه رو چند تا جوون با هزار زحمت و به خواسته ي خودشون فقططططط نگه داشته بودن. يعني اينقدر سنگين بود كه بيشتر از دو دقيقه هر كسي نميتونست نگه داره. بعضي شون كمتر حتي. آخه يعني چي؟! اصلا اينها حواسشون به اون مرثيه اي كه خونده9 ميشد كه نبود نميذاشتن حواس من هم به چيزي كه ميشنوم باشه. آخه جلوي ديدم بودن. اين شده عزادري ما. اونقت يه عده هم اونطور كه شما ميگين دفاع كردن از اين حركات؟! جل الخالق! اما اينها رو گفتم و اين رو به اولين جمله م وصل ميكنم كه: با اين وجود اما نسبت به خيلي از اين چيزهايي كه ميگين حس خوبي دارم و بي توجه از كنارشون رد نميشم. ادعا نميكنم حسيني ام. اما فكر ميكنم اشتباه هم نباشم.
مرسي از دعوتتون.
با احترام.
مريم