وبلاگ :
اين راه بي نهايت
يادداشت :
آنگاه پس از تندر ...
نظرات :
17
خصوصي ،
122
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ي.
صبح تا ظهري به دادن خوني احترام جاودانه هستي خريدند ...و هستي هماره به احترامشان برخاسته... حسين نيز همان مي سپرد به خاک که ما سپرده ايم.. جسم...اما رندي است که به قيمت بفروشي و به خريدار...و حسين اول رند عالم بود... و آنان رندان تشنه لب...و از زينب کم گفتيم هماره...زينب به جسم ماننده به همگان...زينب به نگاه بود که زينب بود...آن قدر اوج که جز زيبايي نبيني پاره هاي تن ده ها نفر از خانواده ات را و ده ها مرد مرد در پهنه اي خالي شده از مردان... جز اين نيست شايد که زينب هماره در حضور بود...حضور دائم..فراقي نبود چنان که عاشقان بر معشوق گويند...حضور است که عاشق را آرام مي کند و زينب در همين جا در همين خاک فراق آلود در حضور مطلق ايستاده بود...آرامش حضور در نزد معشوق هستي عبارت ماناي:و ما رايت الا جميلا ...را جاري مي کند شايد و بسيار چيز که ما نمي دانيم...سوگ بر ما...سلام بر آنان...ما تنها به احترامشان برخاسته ايم گاهي..چونان زمين در همه زمان