• وبلاگ : اين راه بي نهايت
  • يادداشت : حاتمي کيا ؛ ققنوس به گل نشسته سيد مرتضي آويني
  • نظرات : 15 خصوصي ، 156 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام عليکم..

    و اما بعد...

    بعد تموم شدن سريال خاک سرخ.يه برنامه اي پخش شد تا از عوامل سازنده فيلم تقدير بشه -خودم اين برنامه رو ديدم -از اقاي حاتمي کيا سوال شد چرا همش فيلم جنگي ميسازي و دفاع مقدسي؟

    ميدوني چه جوابي دادن؟

    گفتند من زمان جنگ جبهه بودم و يه روز موقعي که داشتيم توي عمليات سخت از يه مسيري رد مشديم خب شهداي زيادي روي زمين بودن و البته عده اي هم زخمي ..گويا ايشون براي تهيه فيلم و خبر رفته بودن ..--دقيق نميدونم--- ايشون گفتن موقعي که داشتم از کنار يه رزمنده ي زخمي رد ميشدم اون شخص محکم مچ پاي منو گرفت و ازم کمک خواست..اقاي حاتمي کيا گفتن درشرايطي نبودم که بتونم کمکي به اون رزمنده کنم و گويا اون شخص شهيد ميشن..اقاي ابراهيم حاتمي کيا گفتند من هنوز فشار دست اون رزمنده رو به پام حس ميکنم وتا زماني اين احساس با منه فيلم جنگي خواهم ساخت

    ....خب

    حتما ديگه حسش نميکنه !!!

    پاسخ

    سلام
    بله من هم ديدم اون برنامه رو ! و چقدر زيبا تعريف کرد حاتمي کيا و چقدر زيبا احساسش را در مورد مسير فيلم سازيش بيان کرد ...
    همين حالا هم که دارم اينها رو مي نويسم ، حسي که اون موقع حرفهاي حاتمي کيا بهم داد ، دارم ! يه احساس عميق و عجيب ... !
    اميدوارم و دعا مي کنم که اون حس هيچ وقت يقه حاتمي کيا رو رها نکنه ... هيچ وقت !
    مگه ما چندتا مثل حاتمي کيا توي سينمامون داريم ؟