• وبلاگ : اين راه بي نهايت
  • يادداشت : روحاني «سراتو»سوار !!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 56 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    در پاسخ اين سوال: «چرا مومنين و متشرعين و به اصطلاح مذهبي ها را مجاز به داشتن ثروت و رفاه مادي نمي بينيم ؟»
    جناب فياضي، اگر از بعد زباني به قضيه بنگريم، وقتي مي‌گويند «روحاني» يعني کسي که بيشتر از زندگي مادي به دنبال زندگي معنويست. اسلام هم دنيا را مهم شمرده و هم عقبي را. اما وقتي کسي شد روحاني و دست برقضا مسئوليت ارشاد معنوي و گاهي مادي عده‌اي از مردمان را به عهده گرفت، توقع آن است که خود سرمشق جمع کردن معنويات باشد نه تجمل. البته دقت کنيد، گفتم تجمل (luxury)، يعني چيزي که بيش از حد نياز طبيعي و اجتماعي انسان است. مي‌گوييم روحاني و روح و عالم معنوي. فرقي نمي‌کند روحاني باشي يا استاد دانشگاه هر دو چون با معنويت انسان سروکار دارند بايد مجهز به اين معنويت خود باشند. اين است که ثروت اندوزي آقايان علما و روحانيان و فضلاء براي من به شخصه ناپسند مي‌نمايد، وگرنه اسلام با کسب و کار حلال مسلماً مخالف نيست که باعث ثروت شود.

    نکته ديگري هم هست، ما در زندگي ائمه اطهار که نگاه مي‌کنيم مي‌بينم، ايشان به حکم مسئوليت اجتماعي که داشتند، دست از مال و جاه دنيا کشيدند و به دنبال درد مردم و حفظ دين و ارشاد امت بودند، و ساده زيستي پيشه کردند. پس توقع من آن است که پيروان ايشان که اول روحانيان باشند بعد ما مردم عادي که ادعاي معنويتي نداريم، نيز از ايشان پيروي کنند.

    در ضمن ما در طول تاريخ هم روحاني متمکن داشته‌ايم، هم روحاني بسيار ساده زيست. خدا عزت مزيد دهد آيت الله حسن‌زاده آملي را که وقتي از گشتگي کشيدن عائله‌اش وقت طلبگي گفت، اشک برچشم‌ها آورد. در عين حال از برخي شنيده‌ام، راست و دروغ گردن گوينده، بوده آخوندي که ثروت خوبي داشته (اسمش بماند) و در دوران عسرت روحانيان ديگر زمان شاه به ايشان کمک مادي مي‌کرده است. والسلام عليکم. ص.س.

    پاسخ

    و عليکم السلام دوست بزرگوار ... بله ! من هم با ثروت اندوزي و تجمل گرايي مخالفم و اين را هدر دادن سرمايه مي دانم و از جهت علم اقتصاد صددرصد اشتباه . اما بحث ما اصلا اين نيست . بحث روي بهرمندي از ثروت است ، بحث روي داشتن رفاه اقتصادي است . اگر سوار ماشين خوب شدن اسمش تجمل گرايي است خب حق با شماست ولي من داشتن اتومبيل خوب و راحت و ايمن و خانه خوب و ... را مصداق تجمل گرايي نمي دانم ( با توضيحاتي که در متن دادم ) ... به گمانم سوءتفاهمي پيش آمده ! ببينيد دوست فرهيخته من ! ذيل کامنت يکي از دوستان هم عرض کردم که تلازمي بين معنويت داشتن و به آخرت انديشيدن با کنار گذاشتن دنيا وجود ندارد . يعني در عين معنوي بودن و به روحانيت انديشيدن ، مي توانبرخوردار از ثروت هم بود . اساساً ثروت نعمت خداست و چرا بايد از اين نعمت خداوند که اتفاقا مي تواند با استفاده درست باعث تامين يک آخرت خوب هم باشد استفاده نکرد ؟؟ ... بله ، ائمه اطهار دست از جاه دنيا کشيدند اما مال دنيا ، نه ! صفحات تاريخ پر است از اينگونه شواهد که مثلا امام باقر و امام صادق براي تامين مسائل مادي خانواده شان فعاليت مي کردند . حتي شخصاً بيل به دست مي گرفتند و باغباني مي کردند ! شما ببينيد که تاريخ مي گويد بارها و بارها پيش مي آمده که فقرا و نيازمندان بر درگاه امامان معصوم نياز مي آوردند و عرض حاجت مي کردند و آن امام هم مبالغ کلاني به آنها کمک مي کردند . خب اين پولهايي که در اختيار اهل بيت بود از عرش که نيامده بود ، محصول فعاليت اقتصادي خود اين بزرگواران بود . اين نگاه که اهل بيت انسانهاي بريده از دنيا بودند و در خرابه اي زندگي مي کردند و هيچ فعاليت اقتصادي نداشتند ، از تفکرات منحرفانه صوفيه و دراويش است ... ضمناً فقر عالمان بزرگ و مثلا قضيه حضرت علامه حسن زاده که اشاره کرديد به معناي تحسين و تشويق فقر و گرسنگي نيست ! خود آن بزرگوار هم منظورشان از بيان اين خاطرات ( که ما از نزديک و همين امروز هم شاهد آن بين طلاب هستيم ) اين نيست که بگويند فقر و نداري چيز خوبي است ! هرگز ! آيا اگر عالمان بزرگ و طلاب دغدغه معيشت داشته باشند و هشتشان در گرو نه شان باشد بيشتر مي توانند به رسالتشان برسند و وظائف شان به درستي انجام دهند يا زماني که از دغدغه هاي اقتصادي فارغ باشند ؟ اين کاملا روشن است .