• وبلاگ : اين راه بي نهايت
  • يادداشت : بچّه سوسول ويسکانسيني
  • نظرات : 20 خصوصي ، 71 عمومي
  • پارسي يار : 6 علاقه ، 2 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام حاج آقا

    کـَل کـَل ِ اونور آبي نديده بوديم که به لطف شما ديديم !

    تو پاره‌اي ز رسولي، تمام عاطفه‌اي
    تويي که بشکني از يک نگاه قامت آه

    اگرچه خلقت عالم به يمن خلقت توست
    ولي بود به دل از ماتمت غمي جانکاه

    سياه بود دل دشمنت وگرنه چسان
    توان نمود به سيلي جمال ماه سياه

    تمام هستي مولا، مرو ز دست علي!
    از اينکه هست مکن غصه‌دارتر دل شاه

    پس از تو سنگ صبوري براي حيدر نيست
    مرو که تا نبرد سر ميان حلقه چاه

    پاسخ

    عليكم السلام ... ممنون بابت اين ابيات نوراني ...