• وبلاگ : اين راه بي نهايت
  • يادداشت : بچّه سوسول ويسکانسيني
  • نظرات : 20 خصوصي ، 71 عمومي
  • پارسي يار : 6 علاقه ، 2 نظر
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمدباقر 
    شما در نوشته خود دست به فرآيندي زديد که به آن ذات‌انگاري يا Essentialism گفته مي‌شود. «ما» را يک کل واحد و «آنها» را يک کل واحد انگاشته‌ايد. ما را «شرق» و ديگري را «غرب» پنداشته و حکم خود را بر اين دو کل اختصاص داده‌ايد.
    نيز، کريستف کلمب در سال 1492 پا به آمريکا گذاشت و از آن زمان تاريخ آمريکاي نو آغاز شده است. و چند دهه بعد کشورهاي انگلستان، فرانسه و اسپانيا در بخشهاي مختلفي از اين سرزمين حکمراني کردند. با اين حساب تاريخ آمريکاي جديد 500 سال است و نه 200 سال. در عين حال از تمام سرزمينهاي دنياي افرادي به آمريکا مهاجرت کرده‌اند و عملا عناصر فرهنگي و تمدني گوناگوني وارد آمريکا شده است. بد نيست اين نوشته را نگاهي بياندازيد: http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/04/110417_an_us_census.shtml

    باز در خصوص «مردم بومي و صاحبان اين سرزمين رو با وحشي گري انداختيد بيرون ، تحقيرشون کرديد ، کشتيدشون» شما دست به همان فرآيند ذات‌انگاري شديد و براي کل مردم آمريکا در گذشته و حال، اين آقاي مخاطبتان و غير از او همگي يک ذات واحد انگاشته‌ايد.

    اعراب نيز به سرزمينهاي مختلفي حمله کردند. (در اين باره هم بد نيست کتاب چالش ميان فارسي و عربي سده‌هاي نخست نوشته دکتر آذرتاش آذرنوش را بخوانيد: http://www.sanaram.com/node/266 عليرغم اسمش به اين موضوعي که گفتم مرتبط است) نادرشاه افشار نيز به هند حمله کرد. سلاجقه که ترک بودند و ساليان دراز بر ايران حکم راندند نيز به جاهاي گوناگوني حمله کردند. دولت تقريبا 300 ساله صفويه نيز چه از خود ايرانيان (در سرکوب شورشهاي داخلي يا در فرآيند شيعه‌سازي) چه از دولتهاي همجوار کشت و کشتارهاي زيادي راه انداخته است. (طبيعي است که منظورم تبرئه استعمارگرايان در آن زمان که افراد بومي آمريکا را مورد آزار قرار دادند يا دولتهاي معاصر آمريکا که جنگهايي راه انداختند نيستم)
    پاسخ

    عزيزجان ! ما كه در مورد شخص محمد فياضي و شخص چز كريمر حرف نميزديم كه ! كه بعد شما بفرماييد دچار ذات انگاري شديم ! ما داشتيم يه گفتگوي تمدني مي كرديم! يعني تمدن اونها به مثابه يك كل و تمدن ما به مثابه يك كل ! منظور هر دوي ما جريانهاي تمدني و موثر فرهنگي تمدنهايمان بود نه مولفه هاي جزئي و غير موثر !