سلام
مطلب زيبايي بود اميدوارم برسيم به جايي که قانون در حد عمل نه حرف رعايت شه!
موفق باشيد
يا علي مدد
کثر الله امثالهم...
متني بود...
ممنون
با اجازه لينکتان مي کنم تا راحت تر بخوانمتان.
به نظر من اينطوري عقلاني تر به نظر مياد که اون پليسهايي که دنبال
اون ماشين راه مي افتند با اطلاع از اينکه طرف مورد داره وبهشون
گزارش ميشه، تعقيبش مي کنند و اون راننده هم در حين تعقيب و
گريز چراغ قرمز را رد مي کند.
البته منکر اين نيستم که اونها خيلي بي قانون تر از ما هستند!
سلام محمد جان .
از شنيدن اين خبر واقعا متاسف شدم . راستش رو بخواي من از خودم خجالت كشيدم ... من ؟ يه هم وطن ؟ نمي دونم چي ميشه گفت والله ! فقط متاسفم . خيلي ... باور كن !
يه چيزي بگم محمد؟ فكر مي كنم تا حدي نظر منو راجع به قشر روحاني ميدوني . اما انصافا روحانينون الان . منظورم هم سن و سال هاي شما و آقاي فرزاد . و كلا اين نسل از قشر روحاني خيلي افكار و عملكرد هاشون با قبلي ها متفاوته . به نظر من باور پذير تر شدند. و اين خيلي خوبه .
از اين كه آقاي فرزاد آسيب ديدن ناراحتم اما از طرفي فكر مي كنم يكي از بازتاب هاي كار ايشون "جلب اعتماد اجتماعي مردم " نسبت به افرادي است كه به قول شما طلبه شد و به سرش دستمالي سپيد بست تا سرش درد کند براي دردسر.
تبارک الله.
نميدونم چطور پليس براي حفظ امنيت مردم عادي يا حضور نداره يا وقتي مياد اونم در صحنه ضرب و جرح و قتل بدون اسلحه مياد !!
اما خانم مدير ما وقتي سر خانواده ها نعره ميزن و بچه هارو از امتحان محروم ميکنه بعدم خودش به پليس زنگ ميزنه ! دوتا پليس مسلح في الفور حاضر ميشن و خانواده رو به کلانتري ميبرن .