• وبلاگ : اين راه بي نهايت
  • يادداشت : براي رضا اميرخاني که دوستش دارم
  • نظرات : 15 خصوصي ، 67 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سيد 
    عرض ارادت دوباره
    « زاويه داشتن نگاهشان با نگاه آقاست»واقعا از يک همچين جمله اي در شگفت شدم اون هم از زبان شما!!چرا؟چون در ديدگاه من و شايد اميرخاني اصل اسلامه نه اشخاص که حضرت امير فرمود حق در اشخاص مستتر نيست.
    در نگاه ما رهبري قبل از انتخابات و بعد از انتخابات خيلي با هم فرق مي کنه،شخصي که بايد عامل تعادل در جامعه و احزاب سياسي باشه خودش رو تو يک گروه فرض مي کنه و باعث ملتهب شدن جامعه مي شه!نه برادر من صحبت هاشمي و احمدي نيست که به قول شما عددي نيستند و قول درستي هم هست صحبت اينکه رهبري به حرف هيچ کس گوش نداد مثل نامه هاشمي و بعد فهميد که درست مي گفته سر قضيه خونه نشيني احمدي ولي ديگه خيلي دير بود.
    در ضمن به نظر من در قضاياي سال 88 بايد به اين حرف حضرت امير که در مواقع فتنه مانند شتر دو ساله اي باش که نه سوارت شوند و نه شيرت را بدوشند بايد عمل مي شد که اتفاقا اميرخاني هم به همين عمل کرد چون هر دو طرف ناحق بودن.


    يا علي
    پاسخ

    سلام سيد عزيز/ اول: از طرف اميرخاني حرف نزنيد! اينها نظرات شماست نه ايشان! مگر اينکه خودتان، همو باشيد!!/ دوم: آگاهانه يا ناآگاهانه، کلام اميرالمومنين را تحريف کرديد! حضرت امير هيچگاه نفرمودند حق در اشخاص مستتر نيست يا چيزي شبيه به اين! بلکه کلام مولا اينست که: اعرف الحق تعرف اهله. يعني اول حق را بشناسيد که در پي آن اهل حق را هم خواهيد شناخت. در ثاني هميشه اينطور نيست که حق به قول شما در افراد مستتر نباشد. چراکه خود پيامبر و اميرالمومنين در فتنه ها، شخص جناب عمار را به عنوان معيار تشخيص جبهه ي حق از باطل معين فرمودند. / سوم: دوست عزيز! اول فکري به حال دم خروسهاي بيرون زده از فرمايشات تان بفرماييد و بعد قسم حضرت عباس بخوريد!! مي گوييد هاشمي عددي نيست و رهبر هم نبايد خودش را در يک گروه خاص فرض کند، بعدش ميفرماييد که چرا آقا به نامه ي سراسر تفرعن و زياده خواهانه و نفساني هاشمي توجه نکردند!! نه اينکه هاشمي در هيچ گروه سياسي خاصي نبود و فراجناحي رفتار ميکرد، آقا حتما بايد به حرفاش گوش ميدادن!نه؟؟ از يه طرف ميفرماييد افراد معيار حق نيستند و از طرف ديگه آقا چون به حرفاي هاشمي گوش ندادن، پس تعادل رو رعايت نکردند! از يه طرف ميگيد هر دو طرف ماجرا ناحق بودند و اميرخاني کار خوبي کرد که سکوت کرد و از طرف ديگه ميگيد چرا آقا به نامه ي هاشمي توجه نکرد! جل الخالق!! يعني بايد به حرف ناحق گوش ميدادن؟؟ بالاخره از نگاه شما افراد (هاشمي) معيار حق هستند يا نيستند؟! اين دم خروسها رو لااقل پنهان کنيد تا بشه باور کرد که قبل از اتتخابات به رهبري آقا ايمان و التزام داشتيد ولي بعد از اتتخابات نظرتون در مورد ايشون عوض شده! آره عزيزم... / چهارم: آفت مسائل ديني سطحي نگري است. شما صرفا در مورد تاريخ و فرمايشات اميرالمومنين يک چيزهايي شنيده ايد و بعد هم به همان شنيده ها پروبال ميدهيد و خواسته يا ناخواسته کلام امام را تحريف ميکنيد. همانطور که اول هم عرض کردم! اين که امام علي فرمودند: کن في الفتنة کابن لبون لا ظهر فيرکب و لا ثدي فيحلب، معنايش اين نيست که در فتنه ها سکوت کنيد و با عافيت طلبي خودتان را بکشيد کنار!! امام نفرمودند سکوت کنيد بلکه ميفرمايند رفتارتان طوري باشد که به غبار فتنه دامن نزند. گاهي سکوت کردن به معني رضايت و تقرير است و اتفاقا سکوت اميرخاني از جمله رفتارهايي بود که تا جا داشت هم از آن سواري گرفته شد و هم شيرش دوشيده شد