وبلاگ :
اين راه بي نهايت
يادداشت :
سندروم خودروشنفکرانگاري
نظرات :
6
خصوصي ،
46
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سيد محمد
باز هم سلام بر شما و عرض ارادت
متاسفانه با اين سوات کم بنده نميشه عمق اين مطلب که احتمالا عميق هم هست رو درک کرد.
بحث روشنفکر پنداري و اينا بهکنار که کلا چيز نچسبيه، حتي خود واژه يا صفت روشنفکر هم براي من ديگه به زرشکي نيارزد (چون فکر ميکنم اون روشنفکري اي که از اولش رايج شد، يه منافاتي با بعضي از اصول و ... داشت، الان که بيشتر هم شده، اگرچه که بعضيها هم روشنفکر شدن!، اما ميگن نوعش فرق ميکنه)
اما اين "همه رو تائيد کردن" و "لبخند زدن" که اينجا ذکر شده رو به قولي در نيافتم که منظورتون چيه ؟!
مثلا من گاهي وقتها در مقابل بعضي از حرفها و بحثهايي که پيش مياد و از طرف مقابل يهسري استدلالها و توجيهاتي ارائه ميشه که اگه يه ذره روش بخوام مانور فکري بدم، به معناي واقعي کلمه مُخم به فنا ميره. پس لبخند ميزنم و يهجورايي فقط خودم رو ازون بحث دور ميکنم
آيا الان منظور شما اينجور مواقع بود يا ... ؟!
پاسخ
سلام سيدنا... نه! منظورم اينجور مواقع نيست. فكر ميكنم بايد توجه شما رو هم به كامنت خانم ريحانه و چيزهايي كه خدمتشون گفتم، جلب كنم :)