سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این یک گفت‌وشنود است که در تاریخ  24 شهریور ماه سال 1389 بین من و سینیورزامبی انجام شده...
 _______________________________________

نافرمانی مدنی در آسانسور!

محمد فیاضی یک روحانی است که متفاوت به نظر می‌آید، جدای از مواضع سیاسی‌اش که من با آنها مشکل دارم یکی از معدود آدمهای این قشر است که من می‌توانم بدون اینکه خشم یا نفرتم را برانگیزاند با او گفتگو و بحث کنم. در راستای پست قبل برایم کامنت گذاشته که پشت نکردن به افراد توی آسانسور ناشی از فرهنگ ما ایرانیها و بخاطر رعایت ادب میباشد. جوابش را بخاطر طولانی بودن اینجا می‌دهم.
من می‌گویم این قضیه ربطی به فرهنگ سنتی ما ندارد، موضوع این است که ما یک تکنولوژی را از غرب وارد کرده‌ایم و باید فرهنگ استفاده از آن را هم همراهش بیاوریم. آقا جان کسی محکوم نیست که  نفس نفر روبرویی را (بدبو یا خوشبو) تحمل کند به خاطر اینکه مبادا با پشت کردن به او در آسانسور بهش بی احترامی کرده باشد. در نظر بگیرید که ما ایرانیها از قدیم سفره‌مان را پهن می‌کردیم روی زمین و پای آن غذا میخورده‌ایم، آیا این دلیل می‌شود که وقتی به رستوران می‌رویم بساطمان را همانجا پهن کنیم و با تنبان راه راه و مخده مشغول خوردن شویم؟! حالا نمیخواهم بحث پیاز و آروغ و اینها را وسط بکشم.

این که ما پایبند فرهنگ خودمان باشیم و سنتها را حفظ کنیم چیز خوبی‌ست ولی بدبختی ما از آنجا ناشی می‌شود که فقط پز تاریخ ۲۵۰۰ ساله را می‌دهیم و عادتمان است هر جا که کم می‌آوریم آویزان آباء و اجدادمان شویم و از آخور آنها بخوریم، حال آنکه پای عمل که می‌رسد گردن کورش هم چفیه می‌اندازیم و منشور حقوق بشرش را حلوا حلوا می‌کنیم. یکی هم پیدا نمی‌شود بگوید پس چرا از کتابهای تاریخ مدرسه‌تان سلسله‌ی هخامنشی را حذف می‌کنید؟ چرا قوانین حقوق بشر را به هیچ جایتان حساب نمی‌کنید؟ 

چرا وقتی از ریز و درشت مسوولان دروغ می‌شنوید گریبان پاره نمی‌کنید در حالیکه توی همین فرهنگ دیرینه دروغ بلایی‌ست که در کنار دشمن و خشکسالی می‌ایستد. به خاطر خدا برای من روشن کنید که توی فرهنگ شما پشت کردن به یکی توی آسانسور بی ادبی به حساب می‌آید یا توی تریبون حرفهای +۱۸ زدن و مردم را گوساله و بزغاله و خس و خاشاک خواندن؟ شما بهتان توهین نمی‌شود وقتی متهم به زنای ذهنی می‌شوید و از دیدن پوست آرنج نهی می‌شوید چون شبیه بیضه است؟! اگر من پشتم را دادم به شما بهتان برمیخورد ولی وقتی توی خیابانهای شهرتان شما را نگه می‌دارند و با ژ۳ مراقبتان هستند و همه‌ی سوراخ سمبه‌های ماشینتان و خودتان و ذهنتان را تفتیش می‌کنند ککتان نمی‌گزد؟

 خب شاید با شما این رفتار را نمی‌کنند، ولی با من و امثال من می‌کنند و من از این وضع به تنگ آمده‌ام و سوت زودپزم خیلی وقت است که به صدا در آمده و برای شروع هم هر وقت که شما را در آسانسور دیدم پشتم را می‌کنم به شما و راحت و بدون دغدغه‌ی فرهنگ آباء و اجدادی‌ام می‌ایستم! 

_________________________

پ.ن: محمد فیاضی این پاسخ را داده:

 

سینیور جان ! سلام
جواب من هم یه خورده طولانیه . اگه موافقی بذارش پای همین پستت که رفقا ، این گفت و گو رو یکجا بخونن !
بحثا و مواضع سیاسی رو بذار کنار داداش ! میگن سیاست یتیمه و از نعمت پدر بی بهره اس :دی . نتیجه اش اینه که آدما با هم مشکل پیدا میکنن و از هم دور و دلخور میشن ... و اما :

اول : منم فکر میکنم هر تکنولوژی چه خوب و چه بد ، با خودش یه فرهنگ هم میاره ! اما بهرحال ما هم فرهنگ خودمونو داریم. کسی نمیگه توی رستوران بریم روی زمین بشینیم .
اینکه ما ایرانیا روی زمین غذا می خوردیم نکته اش روی زمین نشستن نیست ! نکته اش دور هم بودنه ، کنار هم بودنه ! چه توی خونه ، چه توی رستوران و چه توی کافی شاپ میشه دور هم نشست و از باهم بودن لذت برد.
همونطور که میشه توی خونه هم هر کسی برا خودش پیتزا سفارش بده و بره توی اتاقش تنهایی بخوره !
حالا آسانسور نه ، تاکسی ! جون من ، تو وقتی توی تاکسی میشینی چطوری میخوای به بغل دستیت پشت کنی ؟!
من اصراری ندارم که ما ایرانیا توی آسانسور روبروی هم بایستیم فقط دارم یه چیز بزرگتر و کلان تری رو میگم که زمینه های یه همچین رفتارهایی هست و اون فرهنگ ماست !

دوم : اگر فکردی من قضیه بدرفتاری نیروی انتظامی و دروغ گفتن ها و حرفهای بی ربط و حرفهای +18 زدن و غیره رو توجیه میکنم ، باید بگم اشتباه کردی !
من از اعماق دلم معتقدم چیزهای کوچولو رو نباید پای چیزهای بزرگ قربونی کرد ! من فرهنگم رو به پای این دولت و اشتباه هاش و نابسامانی های جامعه قربونی نمیکنم . نقصها رو توجیه نمیکنم ! عیب ها رو ماست مالی نمیکنم !
من از رفتار افسارگسیخته و هیجانی بیزارم چه از طرف احمدی نژاد باشه و چه از طرف موسوی و چه هر کس دیگه !

منم با ادبیات چاله میدانی موافق نیستم و بزغاله و گوساله خواندن یه عده رو درست نمی دونم . من معتقدم کسی که داره توهین می کنه ،انگیزش مهم نیست ! و این توهینش بیشتر از اینکه نشون دهنده زشتی رفتار طرف مقابل باشه ، علامت اینه که خود این طرف ( توهین کننده)  ، گرفتار یه رذیله اخلاقیه !
من اینجوری فکر میکنم و هرگز عقیدمو و فرهنگی که میشناسم رو پای هیچ کس و هیچ چیزی قربونی نمیکنم . حتی اگه اون چیز رئیس جمهورم باشه ! نیروی انتظامی کشورم باشه ! و حتی اگه خودم باشم !

البته اینم بگم که من توی اصل وجود ناهنجاری رفتاری بین مسئولان کشور باهات موافقم اما در کم و زیاد بودنش باهات اختلاف دارم . تو از یه بحران حرف میزنی ولی من از یه ناهنجاری ! و این دو تا فرق می کنه .
مهم اینه که هردومون می دونیم نابسامانی هست و نباید توجیهش کرد و به خودامون دروغ بگیم .

اجازه میدی یه انتقاد کوچولو به خودتم بکنم ؟ : شما حق داری که نسبت به حرفهای +18 زدن مسئولین معترض و منتقد باشی و درست هم میگی ولی داداش ! توی پستهای وبلاگ شما هم از این حرفای +18 کم نیستا !

سوم : بذار یه توضیح کوچولو در مورد زنای ذهنی که گفتی بدم !
اینجا نمیتونم زیاد توضیح بدم ولی کافیه که حتی از دانشجوهای روانشناسی هم بپرسی بهت میگن که زنای ذهنی درسته و یه اختلال روانی و ذهنیه ! این فقط نظریه اون  گوینده تلوزیونی نیست ! این چیزیه که روانشناسای امریکا و اروپا هم روش کار میکنن .
حالا دوس ندارم در مورد این چیزا حرف بزنم ولی اینا توی سری کتابهای یه کسی مثل دکتر باربارا آنجلیس هم هست .توی سخنرانیا و کنفرانس هاش هم هس . میخای آدرس دقیق بدم خودت بری ببینی ؟
اون که دیگه نه مسلمونه و نه احمدی نژادیه ! یه زن آمریکاییه ! قید و بندای جامعه ما رو هم ندارن ولی این زنای ذهنی رو به عنوان یه اختلال روانی تحلیل میکنه ...
حالا بگذریم . اگه دوس داری میتونیم راجع بهش بیشتر حرف بزنیم .

ببین می دونی مشکل چیه ؟ اینه که وقتی تو داری حرف میزنی ، من تو رو از پشت یه عالمه پیش فرض میبینم. اونوقت کاری که اون پیش فرضها میکنن اینه که حرفاتو قبل از اینکه من بشنوم ادیت و ویرایش میکنن ، میکس میکنن و من یه چیزی از حرفات برداشت میکنم که اصلا اون چیزی نیست که تو واقعا گفته بودی .
تو هم همینطور من و امثال منو از پشت یه عالمه پیش فرض میبینی و خب ، چیزی که برداشت میکنی اون چیزی نیست که من واقعا هستم .
تنها راه اینه که از این فضای هیجانی بریم بیرون و یه تعامل درست و انسانی با هم داشته باشیم .
بنابرین من هر وقت توی آسانسور دیدمت ، بهت پشت نمیکنم ، دقیقاً روبروت می ایستم و به بهانه ور رفتن با گوشی موبایل ، از نگاه کردن به تو طفره نمیرم ...
نفست رو هم تحمل میکنم ، چه خوشبو و چه ...
ما نمیتونیم به هم پشت کنیم سینیور جان ! چه توی آسانسور چه هر جای دیگه ! نباید اینکارو بکنیم !
 
 
چهارشنبه 24 شهریور ماه سال 1389
 
 
 
منبع اصلی : http://www.siniorzambi.blogsky.com/1389/06/24/post-137/


+ نوشته شده در پنج شنبه 90/8/12ساعت 10:33 صبح توسط |