سفارش تبلیغ
صبا ویژن


همه دنیا بخواد و تو بگی نه ، یا نخواد و تو بگی آره تمومه ! همینکه اول و آخر تو هستی ، به محتاج تو ، محتاجی حرومه...


این شعر تیتراژ پایانی یکی از سریال های ماه مبارک چند سال قبل بود. چقدر زیباست ، چقدر توحیدی است ، البته در منظومه پسند شخصی من بعنوان مخاطب عام ایرانی ، موسیقی پاپ خصوصا با نوع شعر فولکلور ، نمی گنجد اما ترانه هایی از این دست اساسا فرق می کنند.


سریال های مناسبتی این چند سال خصوصا در ماه مبارک، مجموعا بسیار خوب و قابل توجه بوده است. بعنوان مثال (صاحب دلان) کار محمدحسین لطیفی که دارای مضمون قرآنی بود ، فوق العاده است .
همین سریالی که به شعر تیتراژش اشاره کردم (که به سریال داداشی معروف شده بود) بسیار خوب بود . کار آقای افخمی که شیطان بصورت دختری به اسم فرشته وارد خانواده ای مذهبی می شد و ... بسیار خوب است .سریال (اغماء) کار آقای مقدم بسیار خوب است.
و موارد دیگر که بر محور توجه دادن مخاطب به مفاهیم ناب و کابردی دینی ، ساخته شد.


اما سوگمندانه فکر می کنم که مضمون و تم سریال های مناسبتی در باقی سریال ها تکرار نمی شود ؛ آنهم عامدانه . حتی گاهی همان کارگردان یا فیلمنامه نویس که سریال مناسبتی موفقی کار کرده ، مثلا سریال طنزی کار می کند که هیچ اثری از آن مفاهیم در آن نیست. گویا در نگاه مجموعه عوامل فیلمساز اینگونه است که کار اخلاقی مخصوص ماه مبارک است و در باقی ایام سال نباید کار مذهبی و اخلاقی ساخت!
و اینجاست که یک شبه سکولاریسم در پروسه برنامه سازی شکل می گیرد : ایام مناسبتی ، کار مناسبتی و ایام عادی ، کار غیر مناسبتی و متاسفانه گاهی غیر اخلاقی !


پر واضح است که پسند مخاطب ، اشاره عریان و شعاری به مفاهیم اخلاقی را نمی پذیرد و اصلا چه کسی می گوید که کار هنر ، اشاره عریان و مستقیم است ؟ تمام هنر هنرمند ، قدرتش در اشارات لطیف و رندانه و غیرمستقیم است.


مشخصا در سریال های نوروزی ما با شخصیت هایی طرف هستیم که هر کدام نماینده یک رذیله اخلاقی هستند : مثلا یکی طمع دارد ، یکی اهل غیبت است ، یکی پایه های زندگیش بر اساس دروغ استوار است ، یکی کینه ای است ، یکی بد زبان است. تا اینجای کار درست است اما نکته اساسی اینجاست که روند داستان بر مبنای نگاه اخلاقی پیش نمی رود.


مثلا توجه کنید : یکی از شخصیت های طناز که مخاطب به او علاقه هم پیدا کرده است ، مدام دروغ می گوید ، یا آن یکی مدام بد زبانی می کند . اما اتفاقی که می افتد اینست که ما با رذیله اخلاقی این شخصیت ، بعنوان سوژه خنده مواجه می شویم و به آن می خندیم!
در نهایت نه تنها از این رذیله ها مشمئز نمی شویم بلکه این ناهنجاری های اخلاقی عادی سازی و بی اثر شده و صاحبان آنها در قامت شخصیت های دوست داشتنی به ما غالب می شوند ! آخر سریال هم که هپی اند است و آدرس غلطی که بدست مخاطب می ماند!


و این نکته آنجا پر اهمیت می شود که در میان مخاطبان ، گروه سنی کودک و نوجوان را ببینیم که مشتاقانه به تماشای این سریالهای طنز می نشینند . و ذهن این گروه سنی را کجا قدرت آن است که تناقض (دورغ بد است) را با دروغهای دوست داشتنی شخصیت طناز ، تحلیل کند ؟ و آیا می پذیرد از ما که به او بگوییم دروغگو دشمن خداست ؟ آخر خدا چطور می تواند با (نادر) و (خیری) و (فریدون) دشمن باشد ؟ اینها که خیلی دوست
داشتنی اند !
و بگذریم از اینکه گاهی برای ما بزرگتر ها ! هم این سوءتفاهم پیش می آید که حالا مگر یه ریزه غیبت چه اشکالی دارد ؟ یه دروغ کوچولو که آسمان را به زمین نمی آورد ! یه رشوه ناقابل که به جایی بر نمی خورد ! یه نزول ناچیز که آدم را جهنمی نمی کند !!

می کند ؟


+ نوشته شده در چهارشنبه 89/2/15ساعت 2:42 عصر توسط | نظر