سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 نمی دانم کتاب قانون را دیده اید یا نه ؟ توصیه میکنم ببینید.

البته من هرگز با پیامهای سیاسی فیلم و نیز پیامهای معرفت شناسانه انحرافی فیلم موافق نیستم.


مثلا آنجا که شخصیت اصلی فیلم از رفتارهای جاهلانه این خانواده ( بظاهر ) مذهبی ایرانی ، دلسرد می شود و می گوید (ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش/ بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش) و ایران را ترک می کند پیام سیاسی ناخوشایندی دارد.


یا اواخر فیلم که از زبان راننده تاکسی لبنانی می شنویم ( البته به زبان عربی ) :«این مهم نیست که تو مسیحی یا یهودی یا مسلمان باشی ، مهم اخلاق و رفتار توست.» به
صراحت منطق پلورالیسم ، مقبول جلوه داده شده و مشخص است که از جهت معرفت شناسانه این منطق با منطق دینی و اسلامی سازگار نمی افتد و در تضاد است.
از کنایات غیر واقعی و شوخیهای غیر ضروری فیلم با افراد مذهبی می گذرم و از رانده شدن همه افراد جامعه با یک چوب هم چشم می پوشم و بر غیر شامل بودن پیام فیلم هم صحه می گذارم و پرداختن به این ها را موکول می کنم به وقتی دیگر ... شاید .


این همه تذکر برای اینست که بگویم از پیامهای دیگر فیلم هم غافل نباشیم .


بهرحال به نظرم کتاب قانون فیلمی است برای بازاندیشی در رفتارهای خودمان. بازاندیشی در نوع معامله ما با قرآن ، کتاب قانون مان ! ما چقدر قانون مندیم ؟


فیلم می گوید : مشکل ما هنوز در عمل به مبانی اخلاق دینی است . ما در الفبای دینداری مان مانده ایم ! و من با این پیام تا حد زیادی موافقم.
غیبت و دروغ و تجسس و تهمت و ظلم و دل سوزاندن و هزار رذیله اخلاقی دیگر الفبای اخلاق دینی است و ما در همینجا مانده ایم.


در صحنه ای از فیلم ، آمنه ، ترجمه روایتی از پیامبر را میخواند و طرف مقابل با ادا و اطوار می گوید ( خودم عربیش را می دانم !! ).
مشکل ما ندانستن نیست. ما همه می دانیم .جلسه می گذاریم ، جلسه می رویم ، هیئتی هستیم ... اما نگاه مان در رصد اشتباهات و لغزش های دیگران نافذ است و در پایش لغزش های خودمان ، خواب.


از میان خانواده ، تنها خواهر کوچک رحمان است که شیفته صداقت و منطق آمنه شده است .
جوانی که با فطرت پاکش ، رفتارهای غیر اخلاقی بزرگترها و اطرافیان را از حقیقت آموزه های دین تمیز می دهد و هرگز مثل اطرافیانش رفتارهای غیر اخلاقی ندارد و دین گریز !! نیست. بلکه هر جا و هر زمان ارائه مناسبی از حقیقت دین ( و نه ارائه مغشوش و مدعیانه ) بیابد شیفته و پذیرای آن می شود.


صحنه پایانی فیلم که رحمان در کلاس درس قرآن ، در جمع کودکانی که قرآن می آموزند ، در انتهای کلاس و پشت سر آن کودکان می نشیند ، برای من بسیار دلنشین بود.

استعاره ای از جهل و غرور ما که باید زیر پایش بگذاریم ، بر سر کلاس درس قرآن بنشینیم و الفبای زندگی مان را از نو مرور کنیم.

 


+ نوشته شده در چهارشنبه 89/2/15ساعت 3:30 عصر توسط | نظر