نمی دانم این سریال ( دلنوازان ) را دیده اید یا نه ؟ شخصیت رامین را هم که دوست بهزاد و شاغل در آژانس است ، حتما می شناسید. فکر می کنم تنها شخصیتی که رفتار و دیالوگ هایش چاشنی طنز این سریال است ( که به نظرم اصلا هم با مزه نیست ، البته ) همین رامین باشد .
البته خود را از موضع اتهام برهانم و عرض کنم که الان کاری به جنبه های هنری و فنی کار ندارم .
رفتار رامین آکنده است از دروغ ، غیبت ، دو به هم زدن ، زیر پا خالی کردن و ... البته همه اینها با روکشی از طنازی است که صورت می گیرد .
دوستی از این ناراحت بود که هر شب هزاران نفر پای تلوزیون به ارتکاب چندین گناه و رذیله اخلاقی توسط این شخصیت ، می خندند و این وسط گناه دروغ و غیبت و دو به هم زنی است که عادی می شود و مرتکب این گناهان منفور ، محبوب بینندگان .
البته این نکته قابل تاملی است ، اما گمان می کنم گاهی اوقات برای محکوم کردن و دست انداختن یک شخصیت یا یک مسئله ، کافی است آن را کاریکاتور کنیم و به آن بخندیم ، این لبخند نه ناشی از علاقه و دوست داشتن که از سر تمسخر و تفکر است. اصلا رسالت کاریکاتور همین است : اغراق در بزرگ کردن یا کوچک کردن سوژه به نحوی که به علت غیر واقعی بودن و شاذ بودن ، ناخودآگاه لبخندی بر لب بنشیند. و بعد از این لبخند است که مخاطب آگاهانه یا ناآگاهانه ، به سمت اصل مطلب منتقل می شود.
کاریکاتور یک بنده خدایی را در نظر بگیرید که مثلا بینی اش را دو برابر کل صورتش کشیده اند ، مطمئنا بعد از این، هر وقت شما آن بنده خدا را ببینید بینی اش را با چشمهایتان سانت میکنید تا از اندازه واقعی اش مطمئن شوید!!
خب سوژه آن کاریکاتور، بینی مردم است و سوژه این کاریکاتور گناهان و رذائل اخلاقی آنان.
بهرحال قابل انکار نیست که خیلی از ما مردم گرفتار این رذائل اخلاقی هستیم و اگر خندیدن به این رذائل کاریکاتور شده باعث بشود برای لحظاتی به این گناهان مان قدری فکر کنیم ، بسیار غنیمت است.
البته اگر باعث شود.