برداشت اول : الان من یه آخوند لائیک بی دینم !
خب ؟ ... مثلاً دیگه ! فرض کنین ! ...
هان ؟ ... من که خوبم ، شما خوبین ؟
برداشت دوم : می روم در جامعه مجازی هنرمندان که کارهای رفقا رو ببینم !
دوستی که رشته هنری حرفه ای اش عکاسی است _ و انصافاً هم کارش را خوب بلد است _ کارهای تازه ای گذاشته :
به به ! چشمانمان منوّوّوّوّر می شود به پرتره هایی که دوستمان کار کرده !
مدل این پرتره ها ، خانمی است که انواع و اقسام فیگورهای آتلیه ای و ژست های مجلسی و پوزیشن های محفلی ! را به خودشان گرفته اند !
پوشش این مدل مشارالیها ! هم ، پوششی است که معمولاً در خلوتهای شخصی و خصوصی از آن استفاده می شود .
در مجموع می شود گفت پرتره هایی هستند ، کاملاً اروتیک ، اما خب ، با مختصّات هنری و فنی کاملاً محکم و دُرُست ! ...
چیه ؟ منتظرید لینک بدم ؟ ... لا اله الا الله !!!!
برداشت سوم : ...
این قضیه خیلی نارحت کننده است ! این که برای عرضه و نمایش یه اثر هنری ، از جذّابیت های جنسی استفاده کنند !
عکاسی و نقاشی و فیلم سازی و رمان نویسی و سُرایش شعر و آهنگ سازی ... فرقی نمیکند ! در همه این حوزه ها ، این قضیه هست !
من الان از موضع اخلاق و دین حرف نمی زنم ! دارم از یه زاویه کاملاً زیبایی شناسانه ( Aesthetics ) به قضیه نگاه می کنم !
من میگم استفاده از جذّابیت های جنسی در کار هنری ، خلاف اصول حرفه ای هنر است !
ببینید ، فرض کنید الان یه اثر هنری ، روبروی مخاطبه که خالق اثر در آفرینش اثرش ، علاوه بر استفاده محکم و قوی از تکنیک های هنری ، از جاذبیت های جنسی و غریزی هم استفاده ( یا سوء استفاده ) کرده .
خب مسلّم است که این کار باعث می شود ، اثر ، چشم گیر بشود یعنی نگاه را درگیر خودش کند و با مخاطب ارتباط بگیرد !
امّا این درگیر شدن نگاه و ارتباطی که بین اثر و مخاطب برقرار می شود ، بخاطر چیز دیگری غیر از مختصّات فنی و هنری کار هست و اون همان جذابیت های جنسی است.
من با اینش نمیتونم کنار بیام ! : آدم حس میکنه داره از احساسات مخاطب سوءاستفاده میشه !
حس می کنه داره به دریافت و فهم مخاطب توهین میشه ... داره شعور مخاطب ، دست کم گرفته میشه !
درگیر کردن و لینک کردن مخاطب با یه اثر هنری ، بوسیله چیزی غیر از مختصات هنری و تکنیکی ، اصلاً حرفه ای و صادقانه نیست ... اصلاً صادقانه نیست !
این می شود که فیلمهایی می بینیم که صادقانه نیستند ، رمان هایی می خوانیم که صادقانه نیستند ، موسیقی هایی می شنویم که صادقانه نیستند ...
من شیدا و مسحور هُنرم ! همه هستند ! ... چرا بعضی ها ، این شیدایی و مسحوری را قدر نمی شناسند ؟
هنرمند بودن یا هنرنمایی کردن ! ، مسئله اینست ! ...
خدا بیامرزدت ویلیام جان !
برداشت چهارم : من که گفتم فعلاً یه آخوند لائیک و بی دینم ولی شاید کسانی فکر کنن این حرفها ، موعظه و درس اخلاقه و جاش در حوزه هنر نیست !
شاید معتقد باشن که هنر باید رها و آزاد باشه و هیچ چهارچوبی ( دین و اخلاق ) نباید محدودش کنه !
اما من فکر میکنم هنر بدون ایدئولوژی و اصلاً چیزی به اسم « هنر برای هنر » و « هنر آزاد » ، وجود خارجی نداره ! حتی همون نگاهی هم که میگه «هنر باید رها باشه و هیچ چیزی نباید محدودش کنه» ، ناشی از یه ایدئولوژی است !
همین حالا ایدئولوگ ترین هنرمندان دنیا ، کسانی هستند که آثارشان ، ترویج کننده خشونت و روابط غیر اخلاقی و فرهنگ اباحیگری است ! بله ! دقیقاً ! :
متعهّد ترین هنرمندان و ایدئولوژیک ترین هنر دنیا رو باید در بهشت سینماگران دنیا ، «هالیوود» جستجو کنیم !
چرا که نسبت به فرهنگ شان ، در نهایت وفاداری اند !
بازم فکر میکنن این حرفها موعظه و درس اخلاقه ؟
پ.ن : تاریخ تمدن ویل دورانت رو با این رویکرد ببینید ! خصوصاً اون مجلّد رنسانس رو ! ... غم نامه است !