• وبلاگ : اين راه بي نهايت
  • يادداشت : قسمت نبود ... گير نده !!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 24 عمومي
  • پارسي يار : 5 علاقه ، 7 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام ...

    اولين باره که يه وبلاگ از يه آخوند ميخونم

    قلم خوبي داري ولي من نميتونم با آخوند جماعت ارتباط برقرار کنم ..حس ام بهم ميگه هميشه يه جاييشون ميلنگه و همه چيزو خيلي خوب زير پرچم اسلام قايم ميکنند .نه تنفري از شما ها دارم و نه از ديدنتون متعجب ميشم مثل پدرانمان که از ديدن تلفن متعجب ميشدند

    من فقط با ديدن آخوندا کلي سوال بي پاسخ برام بوجود مياد .نميفهمم چطوره که يه آخوندي که ميتونه از دختر همسايه خوشش بياد با خوندن صيغه محرميت مي تونه با اون دختر رابطه قانوني و شرعي داشته باشه و اين کار ايرادي هم نداشته باشه ولي همون دختر همسايه با آقاي همکارش توي محيط اداره نميتونه يک رابطه دوستانه داشته باشه و بايد مراقب باشه که به خطر نيفته ؟

    نميفهمم چطور آخوند همسايه ميتونست با کلي از خانمهاي عجيب و غريبي که مي اومدن جلو در خونه و حاج آقا برا ي رفع نيازشون (مالي البته ) ميتونست دعوتشون بکنه توي منزل اما ما نميتونيم اين کارو بکنيم ... نمي دونم چرا آخوند دانشگاه (مثلا استاد معارف ) که از شانس پدر همکلاس من و داماد همسايه ما (از زن دومش ) بود رو ميتونستند توي پارتي شبانه بگيرن و آقا معترف بشه به بارور کردن يکي از دانشجوها و خيلي راحت از گناهش بگذرند اما بقيه بچه ها رو بازداشت کنند و بقيه ماجرا

    نميفهمم که چرا همين آخوند حاج آقاي استاد دانشگاه ميتونست چندين و چند همسر اختيار کنه و با وجود داشتن زناي رنگي رنگي بازم از پنجره خونش با لباس زير و بيببببببببببببب بتونه چش بندازه توي خونه همسايه مقابل و اين کارش بي ايراد باشه و ما نتونيم اين کارو بکنيم

    نميدونم چطور خوندن نماز 4رکعتي ظهر که تبديل ميشه به 5 رکعت و نماز 4رکعتي عصر که تبديل ميشه به سه رکعت رو از جانب پيش نماز (آخوند )مسجد نديد ميگيرند و به حساب مستي اش نميزارند

    نمي دونم چرا همين آخوند پيش نماز مسجد محله ميتونه دايما با زن هاي مختلف براي انجام روزه هاي قرضي مردم در ارتباط باشه و پول بگيره و نوچه هاش انجام بدن و اين آخوند البته با اين زنها رابطه اي داشته باشه که البته اسمش نامشروع نيست

    نمي دونم چطور آخوند حاج آقاي منکراتي که بي دليل و منطق پيله کرده بود به ما و اصلا هم به من خواهر ديني اش نيگاه نميکرد تونست توي کفش کتوني و زير شلوار من رنگ جورابمو تشخيص بده و بگه که من ادم بيببببببببببب هستم .

    حاج آقا آخوند محمد ما قبول داريم که شما هم مثل همه انسانهاي روي کره زميني ايد و چيزي بيشتر يا کمتر از بقيه آدمها نداريد و از نژاد ماييد ولي چطور ميتونيم به اين قشر جامعه اعتماد کنيم وقتي که در جاييکه مبلغ دين هستند ميتونند اينقدر راحت زير حرفاشون بزنند

    توي مراسم روضه دهه محرم خونه مادرم ميديدم که با خوندن 4تا کلمه بي سر و ته و گرفتن کلي پول ميرفتند به امون خدا من هم ميتونم روضه بخونم و با گفتن اولين کلمه زنا برند زير چادرشون و گريه کنند و نشنوند بقيه ماجرا چي بوده اگه توي اون لحظه جک هم بگيد گريه ميکنند ولي بافقر و گرسنگي ادمايي که مثل اخوندا نميتونند روضه بخونند نميدونم حق چي و چي بگيرند چه کنيم ؟

    ببخشيد اگه خيلي تند رفتم .. قصد و قرضي نبوده شايد از شانس منه که توي هر محله اي که ساکن ميشيم با يه آخوند مواجه ميشم که اين سوالات رو برام ايجاد ميکنه ..

    اگر کمي مردمي باشيد براي ما عجيب و غريب هم نميشيد ... گل رو توي کيفتون نزاريد دستتون بگيريد چرا خود واقعي تون رو قائم ميکنيد .. نفس عملي که انجام ميديد غير اخلاقي که نيست هيچ بلکه آموزنده هم هست ....


    پاسخ

    سلام خانم ! مي تونم بگم از چيزهايي كه در مورد اون آخوندها ( نه رو حاني ) گفتيد چندشم شد . نميدونم اونها تجربيات و مشاهدات شخص خودتون بود يا شنيده هاتون ولي بهر حال به هر اندازه اي كه واقعيت داشته باشه چندش آور و منفوره ! البته من فكر ميكنم يه خورده از اين قضاوت هايي كه گفتيد زاييده ي ذهنيت منفي است كه نسبت به روحاني پيدا شده و شايد در در واقع چنين چيزي اتفاق نيفتاده باشه ... اما منم فكر ميكنم از اين دست آدمهايي كه در لباس ميش ، گرگي ميكنند كم نيستند ! ولي ببينيد خانم ! نميدونم چه سرّيه كه توي اين قشر ، هميشه آدمهاي بدش خيلي بيشتر از آدمهاي پاكش به چشم ميان ! شايد چون از يه روحاني انتظار روحاني بودن ميره نه جسماني بودن و حيواني زندگي كردن ! ...نميدونم ، اگر من هم پدر و پدر بزرگم روحاني نبودند و توي دامن اينها بزرگ نميشدم ، شايد الان روحاني نبودم و مثل شما فكر مي كردم ! من يه عالمه آدم پاك و نازنين توي اين لباس ديدم . پدرمو ديدم كه شاگرداي دانشگاهش هنوز بعد از چندين و چندسال باهاش ارتباط دارن چون توي دانشگاه يه شهر غريب ، براشون پدر بود و همه جوره هواشونو داشت ! پدر بزرگمو ديدم كه چه رابطه مهربانانه و عاشقانه اي بين اون و مردم شهرش هست و در عين اينكه مسئوليت ها و اختيارات وسوسه كننده مادي داشته ولي هنوز خودش و بچه هاش ، مثل آدماي معمولي و پايينتر از اونا زندگي ميكنن . اساتيدي داشتم و دارم كه اونقدر پاك و صادقند كه با ديدنشان يه احساس نشاط عجيبي توي دل آدم شكل ميگيره و براي ديدنشون و پاي حرفاشون نشستن لحظه شماري ميكني ! من خيلي از اين روحاني هاي پاك و صادق ديدم كه متاسفانه هميشه تاوان بي كفايتي اون عده قليل رو دادند و هيچ وقت هم شكايتي نكردن !من هم گاهي كه برام از اين اتفاقا مي افته به خودم ميگم محمد ! حق نداري ناراحت بشي ! اون به تو توهين نكرده ، به لباسي كه توي تنت بوده هم توهين نكرده .چون اين لباس ،‌لباس پاكترين آدماي زمينه ! اون فقط بخاطر اينكه ديده يه عده آدم بي كفايت و فرصت طلب ، اين لباس رو پوششي ميكنن براي هوس هاي خودشون ناراحته ، دلگيره ... ممنونم كه تشريف آورديد .براتون آرزوي سعادت مي كنم .