در مورد جمله ماقبل آخر شما موافقم و چند موردي از مصاديقش رو هم درک کردم. به همين دليله که بهترين نقطه براي شروع برخي تغييرات در ديد مردم نسبت به روحانيون رو هم همان قم مي دانم. اگر يک سري رفتارهاي افراطي در قم کمتر بشه، حداقل ديد کساني که يک بار در عمرشون به اون شهر پا ميذارند اندکي تغيير ميکنه. اما وقتي در اون شهر -به عنوان مثال- پارکي هست که به دو قسمت «ويژه برادران» و «خانوادگي» تقسيم شده، هرکسي بعد از اينکه چشمش به تابلوهاي اين پارک مي افته اين فکر توي کله اش مي ره که روحاني يعني همين!
البته اين رو هم اضافه کنم که من خودم شايد تا پيش از زندگي در قم جز همون دستهاي بودم که از ديدن بعضي رفتارها از طرف يک روحاني تعجب ميکردم! اما الان متنبه (:دي) شده. که خوب اين هم متأثر از اين بوده که حداقل چند تا طلبه و روحاني رو ديدم که زياد هم خودش رو در چارچوب رفتارهاي سال هزار و سيصد و درشکه محصور نکرده بود و همراه با جامعه پيش آمده بود (البته ببخشيدا! قطعاً اين تيپ در بين روحانيون زياده. اما متاسفانه مشاهده اين تيپ در قم در اکثر موارد و در شهرهاي ديگه در اقل موارد رخ ميده! براي همين هم ديد خيلي از ما نسبت به شما يه جورايي شده)