7سلام عليكم و رحمة الله
حالتون خوش و ايامتون به كام
خب راستش تعجب كردم كه حاجي جون خودم وبلاگ به اين ماهي داشتند و من سرنزده بودم
مطالبتون بجاست و قلمتون زيبا
منم اتفاقا از همين ديدگاه توي جامعه خيلي وقتها كلافه شدم مثلا يه نمونه شم اينكه اجنماع انتظار دارند كه اگه به توي آخوند ظلم شد تو مثل يه آدم بي عرضه بري كنار و از حقت دفاع نكني و اگه بخواي از حقت دفاع كني وااااااااي ديگه از تو بدتر نيست و بعدشم تو رو به ژچند هزار آخوند ديگه جمع مي زنند و همه رو متهم به دنياطلبي و ظلم مي كنند
يا اينكه خب هر چي باشه بچه سرايانم و سراياني ها هم در جنوب خراسان به دست فرمون موتوري معروف ولي اگه خداي ناكرده خداي ناكرده زبونم لال با عمامه سوار موتور بشم اونجاست كه ...
يا اينكه در دوران عقد يكي دو شاخه گل رز خوشگل بگيري دستت و بري در خونه پدرزنت يه مرتبه متوجه ميشي كه اي بابا چند جفت چشم از لاي درهاي روبرو نگات مي كنند ديگه پنجره هاي نامرئي رو چشمهاي پنهان رو كه خدا مي دونه و البته كار به اينجا ختم ميشه كه يه روز يه آقا بهت بگه: شما آخوندا چرا اختلاف درست مي كنيد توي خونه ها؟ مي پرسي مگه چي شده؟ ميگه زنم گفته ببين حاج آقا براي زنش گل مي خره تو شده تا حالا برام گل بخري ؟ . اصلا كدوم آخوند تا حالا گل دستش گرفته كه شما گل دستت ميگيري ؟ هان؟! هان؟!
يا اينكه ببينند توي كافي نت با عمامه نشستي اونوقته كه حكم خروج از زي طلبگي و البته مصداق اين حديث شدن كه من خرج من زيّه فدمه هدر برت وارد ميشه و اتفاقا يكي از بازاريها هم به همين خاطر توي مسجد پچ پچ و اينكه بله اين آخونده عدالت نداره ...
چقدر حرف زدم! .. اي بابا مگه آخوند هم اينقدر توي نظرات وبلاگ، روده درازي مي كنه؟!!! .... استغفرالله