• وبلاگ : اين راه بي نهايت
  • يادداشت : . باباي بد
  • نظرات : 25 خصوصي ، 61 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زرنوشت 
    پارسال توي مراسم اختتاميه جشنواره داستان هاي عاشورايي شنيده بودم اين داستان رو. حس مي کردم اين داستان انتخاب بشه به عنوان داستان اول. ولي نشد.
    باورم نمي شه يه سال گذشته باشه. چه آدمايي پارسال محرم بودن و الان نيستن :(

    پاسخ

    عجب داستاني است اين داستان... خدا رو شكر كه داريم وارد يه محرم ديگه مي‏شيم و خدا كنه مدخل صدق و مخرج صدق باشيم