• وبلاگ : اين راه بي نهايت
  • يادداشت : . باباي بد
  • نظرات : 25 خصوصي ، 61 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام.

    من از اين حاشيه هاي ريز بيشتر از اونچه که بزرگش کردن خوشم مياد.. اينها بيشتر روم تاثير ميذاره... کاش اينها رو اونهايي که نوشتن و خوندن و ... رو تنها هنر خودشون و دين شون به امام حسين و اسلام ميدونن بفهمن.

    هميشه قلم تاثير گذاري داشتين. دلم ميخواست يک بار اين شبها رو پاي منبرتون بشينم. به خدا قسم از اين پاچه خواري ها نيست که بلد هم نيستم! بخاطر اينه که سالهاست به مسجد نرفتم و پاي هيچ روضه اي نشستم. چرا که فقط با طرز حرف زدنشون و کج فهمي هاشون و ... اعصابم رو به هم مي ريزن و گاهي حتي به خنده م ميارن!

    کاش ميشد.... ميشه؟؟؟! شما کجا ميرين شب هاي محرم رو؟؟؟
    پاسخ

    عليكم السلام... اين متن از من نيست و كاش بود و كاش اين افتخار رو داشتم تا نويسنده‏ي چنين متن فوق العاده‏اي باشم. توي لينك پايين پست مشخص شده كه جريان اين داستان چيه... اين حُسن نظر شماست كه به برادر كوچيك‏تون لطف داريد و كاش واقعا همينطور باشه كه مي‏فرماييد. شب‏هاي محرم توي يكي از شهرهاي شمالي كشور خدمت‏گزار شيفتگان سيدالشهداء هستم، دعا كنيد بتونيم بهره‏ي خوبي داشته باشيم... يه پيشنهاد به عنوان برادر كوچكتر هم دارم: اگه بتونيد با دوستان‏تون يا خانواده‏تون تشريف ببريد يكي از اين جلسات عزاداري، من فكر مي‏كنم تجربه‏هاي زيبايي نصيب‏تون بشه! حتي اگه نمي‏تونيد با حرف‏هاي سخنران يا مداح ارتباط برقرار كنيد، همين كه شما با انگيزه‏ي خاصي مي‏ريد توي اين جلسه، اونم همراه جمع دوستان‏تون در كنار انبوه عزاداران، كمك مي‏كنه كه آدم احساسات خوب و الهام‏هاي خوشايندي رو تجربه بكنه... من مطمئنم... دعامون كنين