سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرنوشت : این پُست یه جورایی در ادامه یا حسین
پست قبلی است . در واقع این ایّام و مناسبت عزاداری سیدالشهداء ، محملی شد برای طرح حرفهایی که معمولاً فروخورده می شوند و گفته نمی شوند ! :

آخرین پلّه عرفان آنجاست که انسان آنقدر اوج بگیرد که همه چیز را از زاویه نگاه خداوند ببیند !
معصومین علیهم السلام و اولیای الهی و قدّیسین ، هر کدام به مقتضای اوجی که گرفته اند به این هارمونی نزدیک شده اند : آهنگ نگاهشان ، آهنگ نگاه خدا شده است ... هم آهنگی !
   ...

* خدا خودش زیباست ( انّ الله جمیل )
* خدا زیبایی را دوست دارد ( یحبّ الجمال )
* خدا ، آفرینشش زیباست ( اَحسَنَ صُوَرَکم : تغابن/3 )
* خدا ، خودش ، مفتون زیبایی آفرییده های خویش است ( فتبارک الله احسن الخالقین : مومنون/14 )
...
و آنان که از نگاه خدا به اطراف نگاه می کنند فقط همین را می بینند : زیبایی !
بنابرین ، هر چه انسان ، متدیّن تر می شود ، باید شیداتر و مفتون تر از پیش بشود !
باید زیباتر و زیبابین تر و زیباپرست تر از قبل بشود !
و حق گفت ، الهه باشکوه صبر ، زینب کبری ، آنجا که فرمود :
« ما رأیتُ الا جمیلاً  !! »

زیباپرستی ، شرط و مولود نگاه موحّدانه و عارفانه است !
اما هزار دریغ و اندوه که در فرهنگ ما ، اندوهناکی و ملولی و سر در گریبانی ، علامت دینداری تصور شده است !
البته « غم سبز » نه تنها چیز بدی نیست ، که اتفاقاً مبارک طُرفه ایست که روزی هر دلی نمی شود !
غم سبز یا غمی که همزاد عشق است و فرمود :
« خُرّم از اندوه سبزم ، بیشه اندیشه هاست ... »
نمونه باشکوه و زیبای غم سبز ، همین عزاداری ها و اشک ریختن ها در عزای اهل بیت است .
اما غم سبز عارفانه عاشقانه کجا و افسردگی و خمودی و نمایش های ملولانه متظاهرانه کجا ؟؟
« العارف هشّ بشّ بسّام » : علامت یک روح نورانی و عارف اینست که همیشه پُر نشاط و سرخوش و خندان است .
آنوقت به دلائلی _ که اینجا مجال طرحش نیست _ در حافظه فرهنگی جامعه ما ، سر در گریبان بردن و پشت چشم نازک کردن و قوز کردن و فلان طور
راه رفتن ، نشانه متدیّن بودن انگاشته می شود !
و این میان پیدا کنید پرتغال فروش مربوطه را !!
جای آنست که خون موج زند در دل لعل/زین تغابن که خزف می شکند بازارش !

همه اینها را گفتم که به اینجا برسم که اکنون ، بعد از ایّام عزاداری سیدالشهداء ، اگر لطافتی در دلمان حس نمی کنیم ، بدانیم که حق حسین و خونش را ادا نکرده ایم !
حتی اگر بدنمان در اثر عزاداری و سینه زنی و زنجیر زنی و برهنه شدن و قمه زدن و ... رنجور شده باشد ! ( قابل توجه رفقایی که در مورد پست قبل حساسیت و عصبیت نشان دادند )
اگر بعد از محرم امسال ، مفتون و مجذوب زیبایی ها ( هر نوع زیبایی ) نشده ایم ، بدانیم که راه را اشتباه رفته ایم !
اگر بعد از آنهمه عزاداری و اشک ریختن ، الان نسبت به همه آدمها احساس محبّت نمی کنیم و از آن ته تهای دلمان دوستشان نداریم ، شک کنیم که بر کدام حسین اشک ریخته ایم ؟؟
اگر نباتات و جمادات را ، در و دیوار و سنگ و درخت و کوه و دشت را حس نمی کنیم ، و بهشان علاقه ای در خود نمی یابیم ، بنشینیم و بر قساوتمان اشک بریزیم !
اگر مهربان تر ، لطیف تر و با ملاحظه تر نشده ایم ، یقین کنیم که حسینی نشده ایم ، اگرچه شب و روز این ایّام را در حسینیه گذرانده باشیم !
اگر بعد از محرم امسال یک اتفاق خوب ( هرچند کوچولو ) در دلمان نیفتاده ، همه حاجات ریز و درشتمان را فراموش کنیم و دست در دامان سیدالشهدا بزنیم و این درد را چاره ای کنیم .

این مطلب در سایت پارسینه


+ نوشته شده در شنبه 89/10/4ساعت 1:7 صبح توسط | نظر