«فروش گسترده ی علائم شیطان پرستی و مجسمه های بودا در فروشگاه ها؛ ترویج خرافه گرایی و فرهنگ غرب در میان جوانان»
این، تیتر گزارشی است که در یکی از بخش های خبری رسانه ی ملی، تهیه و پخش شد.
اضافه کنید به این تیتر، افکت صدای هیجان زده ی خانم مجری را که با تاکید، تیتر را می خواند: «... ترررویییج خرافه گرایی و فرهننننگ غررررب...»
هان ای فرزند! آخرالزمان که می گویند همین است ها!!
رسانه ی ملی که خود، در مورد هنجارشکنی و هنجارسازی های ضد فرهنگی، متهم و مورد نقد است، در روشنای روز، چراغی بی فتیله و بی روغن بر دست گرفته و در فروشگاه های شهر دنبال اثر انگشت ازمابهتران می گردد!
این موقع هاست که آدم تکلیفش را با خودش نمی فهمد: نمی داند باید بخندد؟ باید بی خیال شود؟ باید عصبانی شود؟ باید گلدان را به سمت تلویزیون پرت کند؟ باید زنگ بزند روابط عمومی سیما و از برنامه ی خوبشان تشکر کند و بگوید "وختش را بیشتر کنین فقط"!
وقتش را بیشتر بکنند که چه بشود؟ که انوع و اقسام پوشک فلان و بهمان را بکوبانند توی صورت تو! بعد بگویند: هی! می دونی فلان اپراتور تلفن همراه، توی جابلقا و جابلسا هم آنتن میده؟ جلّ الخالق!!
و بعد یه کمی وقتش را بیشترتر کنند و از خودشان تجلیل کنند که دستمان درد نکند که فلان سریال رو توی ماه مبارک پخش کردیم و مقادیر معتنی بهی به اخلاق و تقوی و معرفت مردم اضاف نمودیم!! بابا! ما دیگه کی هستیم! بابا! ما دیگه کی هستیم...
نشان دادن چهارتا علامت شیطان پرستی و زلم زیمبوهای خرافه گرایی، به جای ارائه ی آیتم های عمیق و محققانه در این مورد، به یکی از این چهار دلیل می تواند باشد:
یک: مخاطب، ساده لوح است!
دو: برنامه ساز، ساده لوح است!
سه: شیطان پرست ها و خرافاتی ها ساده لوح هستند!
چهار: همه مون ساده لوح هستیم، دور هم می گیم و می خندیم!
پ.ن: اونقدر در مورد نقد برنامه های تلویزیون، گفتم و نوشتم و خوندم و شنیدم که شخصاً از گفتن و نوشتن و خوندن و شنیدن عبارت "نقد برنامه های تلویزیون" کهیر می زنم! یه حسی شبیه مورمور شدن...
اگه باعث شدم این حس به شمام منتقل بشه، معذرت!!