• وبلاگ : اين راه بي نهايت
  • يادداشت : تو چه آخوندي هستي كه ...
  • نظرات : 46 خصوصي ، 136 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + آزاد انديشي 
    سلام
    با مطلب «مفهومي به نام زدگي» به روز هستم
    . . . استادي در مورد سفرش به اروپا داستان جالبي را تعريف مي‌كند. او مي‌گويد وقتي سوار هواپيماي غير ايراني شديم من از مهماندار تقاضاي آب سيب كردم. يكي از خانم‌هاي ايراني با ديدن رنگ آب سيب مشعوف شد و گفت آقا آب‌جوئه؟ . . .
    ادامه مطلب:
    http://azad-andishy.blogfa.com/post-30.aspx


    پاسخ

    سلام برادر ... عجباً لِحِم الله ... !!
    پر خواننده بودن هم دردسري است واللا!
    آدم فکر ميکند نظري که مي دهد ارزشي ندارد!اما من ميدهم!
    به من هم سر بزنيد خوشحال ميشم!
    پست دل نشيني بود! اما من يک چندين تا عرض دارم
    شما چرا انتقادتان به مردم جامعه و فرهنگ است که متناسب با زمان جلو آمده اند اما نگاهشان به طلبه ها جلو نيامده؟؟
    من به عنوان کسي که حداقل" ادعاي "مذهبي بودن دارم!!، فکر مي کنم طلبگي و روحانيت و اصولا حوزه مي تواند و بايد براي حفظ و انجام وظيفه اش در جامعه ،با زمان جلو برود.
    شما فکر ميکنيد چرا مردم نگاهشان به طلبه ها اينگونه است؟چرا سريعا طلبه و روحاني را در يک طبقه ذهني کليشه اي جاي مي دهند و مي فرستند به سال هزارو سيصد و درشکه؟
    من فکر ميکنم اول به خاطر لباس است . البته خوب بايد هم لباس روحانيت متفاوت باشد ..اما نه به هر ترتيب و هر قيمت.
    اگر روحانيت وظيفه اي بر گردن دارد، ودر جامعه گره هايي هست که تنها به دست قشر روحاني و متخصصين علوم اسلامي و حوزوي باز مي شود،و اگر گاهي لباس روحانيت مانع از انجام وظيفه مي شود، چرا لباس را براي بعضي مکانها و فقط به منظور پيشبرد کار کنار نگذارند؟؟
    از طرفي هم چرا اين مسئله را ريشه اي نگاه نکنيم؟ من برايم فقط سؤال است و نمي دانم که آيا امکانش هست يانه! اما فکر مي کنم مثل تمام علوم ديگر که حالا دبگر تا ريزترين زيرشاخه تخصصي شده اند،علوم حوزوي هم بايد اينگونه شود...و هر طلبه پس از کسب سررشته هاي اصلي و روحاني شدن!!، به مطالعه و تفقه در يک شاخه از علوم اسلامي بپردازد و اينگونه هم نياز جامعه را بهتر و کارآمد تر رفع کند، هم به زايايي علوم اسلامي کمک کند،هم دينش را به اسلام ادا کند به خدا!!
    آخر تغيير هم چيز خوبي است گاهي! اين روند و پروسه جاري که وحي منزل که نيست!! هست؟؟


    پاسخ

    نه عزيز ! دردسر نيست ، ابداً . رحمته ! گرفتن نظر دوستان خيلي هم ارزشمنده براي من ... اما ببينيد در مورد اينكه ميگيد مشكل اوّلي در نگاه نادرست مردم ، لباس روحاني است ، من موافق نيستم ! اتفاقاً در بعضي شرايط ديدن اين لباس احساس مثبتي در بيننده بوجود مي آورد و بهانه خوبي مي شود براي تعامل مثبت ! معتقدم در خود لباس چيز رماننده و دافعه داري نيست عزيز ! مشكل جاي ديگريست ! ... اما اينكه ميگيد {اگر گاهي لباس روحانيت مانع از انجام وظيفه مي شود، چرا لباس را براي بعضي مکانها و فقط به منظور پيشبرد کار کنار نگذارند؟؟} من فكر ميكنم اصلا و ابداً لباس روحاني ، مانع انجام وظائفش نيست و بلكه من به چيز بالاتري معتقدم و اون اينكه اساساً يه روحاني وظائفي رو كه داره بدون لباس نميتونه انجام بده و اگر هم انجام بده ، حوزه تاثير و عمق تاثيرش خيلي خيلي كمه ! . جسارتا براي اينكه عرضم طولاني نشه به عرائضي كه در جواب دوست عزيزم جناب شير فروش محل داشتم دقت بفرماييد . اونجا گفتم كه لباس يه روحاني چيه و چه كاركردي داره ! / اما تخصصي شدن مطالعات و تحصيلات طلبه ها ! دوست عزيز ! امروز توي قم و جاهاي ديگه چند ده موسسه و دانشگاه تخصصي مشغول فعاليتن كه طلاب بطور تخصصي دارن تحصيل ميكنن : فلسفه ، روانشناسي ، علوم تربيتي ، تاريخ ، هنر ، حتي سينما و فيلمنامه نويسي و ... موافقم كه ميگيد اين روند و پروسه جاري وحي منزل نيست . منم ميگم نيست و خوشبختانه اين تغيير روند ، مدتهاست كه شروع شده و نشانه هاي مباركي هم داشته ! ... ممنونم ازتون و خدمتتون هم ميرسم ! حتماً

    ممنون آقاي فياضي شما بزرگواريد ....

    هر بار که اومدم ميخواستم بگم بالاي وبلاگتون (هدر) (بنر) يا هر اسمي ديگه .... خيييييييييييلي زيباست / اون يوزرو پس رو هم براي خودتون يه چن تا عکس بدين لطفا :دي ... ما شما رو داريم ديگه

    پاسخ

    خواهش ميكنم . لطف داريد ... خيلي ممنون !

    ايول حاج آقا

    به موضوعات جالبي اشاره کردي

    من خودم وقتي با بابام مي رم بيرون يه محدوديت هايي دارم

    نمي دونم چطور بايد بعضي چيزارو به ملت فهيم ثابت کرد!

    پاسخ

    خواهش ميكنم ... كم كم حل ميشه ! شما هم وظيفه خطيري ! بر دوش داريد :دي
    البته بگذاريد من شما رو با عنوان " دوست " خطاب کنم . فاصله ش نسبت به حاج آقا و استاد کمتره . . . البته اگر مايل به کم شدن فاصله ها باشيد دوست عزيز .
    پاسخ

    البته كه مايلم ! خودم كه گفتم «رفيق» ! ممنونم از رمز .

    استاد سلام

    پيرو اين فرمايشتون : " اتفاقاً بايد مايه خوشوقتي باشد که مردم با زواياي پنهان زندگي و شخصيت يک روحاني آشنا شوند "

    مي خواستم براي شروع آشنايي با اين زوايا سوال کنم چرا اصولا ملت به قشر عمامه به سر مي گن " حاج آقا " و اصولا آيا همه ي روحاني ها حج رفتن ؟ والله پدر زن و مادرزنم الان ده ساله تو نوبتن تازه دارن مشرف مي شن و بعد از اون قراره با پيشوند حاج صداشون کنيم . . . لطفا يه توضيحي . . . توجيهي !!

    پاسخ

    سلام آرش جان ! ... چرا ؟ ... چرا ؟ ... چرا ؟ ... يه توضيحي . . . توجيهي ... آهّان ! فهميدم ! : همينجوري ميگن قربونت برم ! مسئله اي نيست . به همون دليلي كه شما به اين رفيقت مي گي استاد ، اونها هم به معمّمين ميگن حاج آقا ! ... انشاءالله قسمت من و شما و همه بشه كه بشيم يه حاج آقاي واقعي !! بگو ان شاءالله ! ... بگو ديگه !
    به نظرم اين فرآيند کمي زمان بر هست.
    و خوبيش اينه که عليرغم اين که دوست داريم به اون وضعيت مطلوب برسيم از چيزي که داريم-با همه سختيهاش- راضي هستيم.
    پاسخ

    دقيقاً !
    + رفيق 

    حاج آقا !
    من زياد از طلبه ها دل خوشي ندارم يعني زياد باهاشون برخورد هم نداشتم . مطلبتونو توي آينده نيوز خوندم ولي اون مطالبي كه در جواب آقاي شيرفروش محل گفتيد دوست داشتم !
    اينكه چرا دوست داريد هميشه لباستون تنتون باشه و بدون لباس جايي نريد ! توجيه و دليلي كه براش داشتيد برام خيلي جالب توجه بود ... در واقع تا حالا اينجوري فكر نكرده بودم بهش .
    همش فكر ميكردم خب مثلا شماها لباس آدماي هزارو اندي سال قبلو ميپوشين كه چي ؟ كه بگين خيلي خوبين ؟ خيلي پاكين ؟ ...
    من حرف زياد شنيدم و زود هم قانع و توجيه نميشم . فقط ميگم از اين دليلي كه آورديد خوشم اومد و ... به نظرم منطق قشنگيه !!
    همين.
    پاسخ

    سلام رفيق ! خوشحال شدم ...

    داخل پست عنوان ميکنيد که روحاني هم مثل بقيست و ميتواند گل بخرد و عين بقيه باشد ولي آيا اصرار روي همين يک مورد مثال ( لباس روحانيت ) نشان از جدايي طلبي نيست ؟ اگر باطن يک روحاني مثل بقيه مردم هست چه دليلي دارد ظاهرش اينطور نباشد ؟ 

    با اين اوصاف يک جراح هميشه بايد با لباس سبز اتاق عمل در خيابان بگردد ؟ يا يک رفتگر با لباس نارنجي ؟ 

    پاسخ

    عزيز دل ! لباس روحاني نشانه تشخص طلبي و جدايي طلبي نيست قربونت برم ! شما فكر ميكني اين لباس چه امتيازي داره الان ؟ تازه اين لباس يه سري محدوديت هايي هم مياره : همين محدوديت هايي كه توي پست بهش اشاره كردم و خيلي محدوديت هاي ديگه كه اصلا چيزي در موردش نگفتم ! تازه برخوردهاي توهين آميز يه عده نا آگاه رو هم بهش اضافه كنين ! پس اين وسط چيه كه من ميگم هيچ وقت اين لباسو از خودم دور نميكنم ؟ بذار اين جوري بهت بگم عزيز ! فكر ميكني چقدر خوش به حالت مي شد اگه همه دكترها ، هميشه اون روپوش سفيد زيبا تنشون بود و تو رو توي كوچه و خيابون و بازار و اينور و اونور مجاني ويزيت ميكردن و تو مجبور نبودي براي ويزيت شدن ، وقت بگيري و خودت بري پيش دكتر ؟ چقدر خوش به حالت ميشد اگه قاضي ها و وكيل ها يه اونيفرم هميشگي تنشون بود و تو ميتونستي توي كوچه و خيابون هر وقت ديديشون سوالات و مشكلات حقوقي خودتو ازشون مي پرسيدي و اونام بدون دريافت حق الزحمة جوابتو مي دادن ؟ چقدر خوش به حالت مي شد اگه همه روانشناسها و روان كاوها يه اونيفرم مخصوص هميشگي تنشون بود و تو مي تونستي بدون پرداخت حق مشاوره ، هر وقت و هر جا كه ديديشون ازشون مشاوره بگيري و باهاشون درددل كني ؟ ... اما روحاني هميشه اين اونيفرم تنشه و تو هر وقت و هرجا ميتوني بشناسيش و به هر دليل و با هر بهانه اي باهاش ارتباط بگيري و تعامل داشته باشي . تازه اصلا وظائف و آرمانهاي معنوي اين قشر رو در نظر نگرفتم كه اگر اون رو به اين توضيحات اضافه كنيم ديگه دليلي نداره كه من اين لباسو از خودم دور كنم ... عزيز دل من ! من اينجوري فكر ميكنم و به اين دليل دوست دارم هميشه اين لباس تنم باشه ... هميشه !

    محمد جان در مورد يکي از چندين مثالت ( سينما ) :

    مي تواني بدون تاکيد بر روحاني بودنت و بدون لباس روحانيت بروي سينما  عين بقيه مردم  

    ميداني تعجب مردم از چيزهايي هست که قبل از من و تو توسط روحانيت انجام شده 

    مثلا به جهت برخي ملاحظات سياسي يک زماني روحانيون عزيز قند را حرام اعلام کردند بعدا با توجه به ملاحظات جديد تر ! فرمودند اگر داخل فنجان چايي خيس شود مشکلي ندارد 

    حال اگر در آن زمان شما چاييت را با قند مي خوردي من يادم اين جريانات مي افتادم و چند تا علامت تعجب روي سرم سبز مي شد 

    (سعي کردم تا حد امکان ملموس تر بگويم تا سو تفاهم پيش نيايد) 

    پاسخ

    سوءتفاهم كه پيش نيامد ولي چندان هم تفاهم نداريم روي اين قضيه !! ... ضمناً عزيز جان ! من هيچ وقت بدون لباس روحاني جايي نميرم ! اين هويت منه ! اين لباس يه جورايي مانيفست زندگي منه ! و هرگز تحت هيچ شرايطي دوست ندارم چيزي كه هويتمو تعريف ميكنه از خودم دور كنم ! اگه قرار باشه يه روز برم سينما ، ترجيح ميدم با لباسي كه هويتمو نشون ميده برم و با همون هويت هم با بقيه تعامل كنم . نه دزدكي ! دليلي نداره پنهان كنم هويتمو ! البته من قبل اينكه مفتخر به پوشيدن اين لباس بشم با عده اي از رفقا از جمله معدود طلبه هايي بوديم كه فيلمها رو توي اكران عمومي توي سينما مي ديدم و اگه الان از رفتن به سينما پرهيز دارم طبعاً دلائل ديگه اي داره !
    + امينه 
    سلااام  آقا محمد.اين راه بي نهايت  به صبر وتحمل نياز دارد اگر هر کاري که فکر ميکنيد درسته با اعتماد به نفس بالا انجامش بدين  پذيرشش براي جامعه راحتتر و سريعتره واين نگاهها با مرور زمان وبا اعتماد به نفس وصبري که شما در مقابل اين نگاهها به کار ميبريد عادي ميشه.پيروز باشيد
    پاسخ

    سلام . غافلگيرم كرديد تاج سر ما ! خيلي خيلي خوشحال شدم از ديدن كامنت شما ... درست مي فرماييد . هر كاري اگه با اعتقاد و اعتماد به نفس انجام بشه ، قطعا حوزه تاثير گسترده تري هم خواهد داشت . ما كه از خدا مي خواهيم مارو ثابت قدم تر بفرماد ... باور كنيد حقيقتا خوشحال شدم . فدايتان !

    پس همون! اينا زودتر كش رفته بودن مطلب رو!!!:دي
    پاسخ

    اوهوم !! :دي


    سلام مجدد حاج آقا!

    خوب معروف شدينا !!! 3 تا سايت ديگه هم گذاشتن!!!‌از كجا خبردار شديد؟ اومدن بدون اجازه گفتن بهتون كه گذاشتن؟!:دي

    راستي يه چيز جالب كشف كردم!:ديييييييييي

    اين زي كه نوشتيد؟ خب؟ توي هر چهار تا سايت ورداشتن نوشتن ذي !!!!!!!!!!!:دي

    بريم شكايت؟!؟!:دي

    پاسخ

    سلام . خب ديگه ! ... اون چيز جالب هم درسته ! يه چيز جالبتر هم من بهتون بگم كه اول ، زيّ رو ذيّ نوشته بودم بعد اون ذيّ رو كردمش زي ّ!! متوجه شدين الان ؟
    + فاطمه 
    سلام
    خيلي کارها هم ميشه مثل فعاليت توي اينترنت عادي کرد

    الان کسي متعجب نميشه از اين که حوزوي ها سايت و وبلاگ داشته باشند. يه چيز کاملا عاديه

    من مطلبتون رو خوندم ياد ماجراي امام موسي صدر افتادم که رفت تو بستني فروشي يه مسيحي، بستني خورد
    البته اون موضوعش چيز ديگه اي بود.
    پاسخ

    سلام . بله آروم آروم بايد عادي سازي كرد و هوشمندانه البته ! ... امام موسي صدر ! اين مرد بزرگ ! خيلي خيلي بزرگ ...

    مطلب به جايي بود

    ديد و تلقي بسياري از مردم نسبت به روحاني مانند ديگر تلقي ها ي عوامانه است و لزوما پايه و اساس درستي ندارد، ولي معتقدم كه بسياري از رفتارهاي اشتباه اين قشر در اين امر مزيد بر علت هم بوده.

    شايد اين سوال پيش آيد كه همه ي اقشار اشتباه مي كنند و چرا هميشه در بحث اشتباهات، روحانيون متهم رديف اولند ؟ بايد بگويم كه نكته ي اساسي همين جاست .حساسيت ها و انتظارات نسبت به اين صنف، بيش تر و بالاترست و ضعف هايشان تاثير عميق تري مي گذارد.

    اميدوارم براي اصلاح اين وضعيت كه واقها دردناك هم هست ،هم مردم در ديدگاه خود تجديد نظر كنند و هم روحانيون كمي دست بجنبانند...

    خوشحال مي شوم اگر گاهي به كلبه ام سر بزنيد

    پاسخ

    ممنونم . كاملا درست ميگيد
     <      1   2   3   4   5    >>    >