سرنوشت : اول این خبر و این خبر را بخوانید
گمان من اینست که در حوزه آیین ستایشگری اهل بیت ، کار ، به بخش نامه و بروکراسی های معمول اداری ، راست نمی شود !
من البته با تعبیر « دستگاه امام حسین » که بعضی به کار می برند موافق نیستم !
ما در دین ، اگر هم دستگاهی داشته باشیم ، یکی بیشتر نداریم و آن هم دستگاه خداست !
و اهل بیت مدخل و مسیری هستند برای ورود به این دستگاه !!
قبل التحریر : الغیبة شصت تا شنا !
از کجا که ما از آ ن (بییییییییییییییییییب) و (بیییییییییییییییییییب) تبهکارتر نباشیم ؟
اگرچه این مقایسه ممکن است نتایج هولناکی برایمان داشته باشد و احساسات تکان دهنده ای به سراغ مان بیاورد اما من ترجیح می دهم این مقایسه رو انجام بدم و اول هم از خودم شروع میکنم !
ادامه مطلب...
فروید :
« بنیانگذار تمدّن ، کسی بود که برای نخستین بار ، به جای سنگ ، کلمه ای توهین آمیز را به سوی انسانی دیگر پرتاب کرد »
اگر هم نمی نوشتم که این جمله رو چه کسی گفته ، احتمالاً می تونستید حدس بزنید کار ، کار فرویده !!
...
آقا اجازه ! ما نتیجه می گیریم که تمدّن خیلی چیز خوبیه ! ولی خب هر چیزی رو ، فقط یه بار بنیان گذاری میکنن دیگه ! نه اینکه بعضی ها ، صبح تا شب و شب تا صبح ، هی تمدّن بنیان گذاری میکنن ، هی تمدّن بنیان گذاری میکنن ... !!
پ.ن اول : مقصود من ، شخص یا جریان سیاسی - عقیدتی خاصی نیست .
ذهن هر دوست عزیزی با هر تفکر سیاسی - عقیدتی ، شاید دارد مصادیقی از این ناهنجاری را ، در جایی غیر از آنجا که خودش هست ، جست و جو می کند !
اما بگذارید این ذهنیت ها را به این صورت تعدیل کنم که مصادیق این ناهنجاری را ، در هر جریان و گروهی می شود دید ! ... متأسفانه !
گاهی به بهانه آزادی و کرامت انسانی و گاه با تابلوی دغدغه های دینی و انقلابی !
البته گاهی هم واقعاً بحث بهانه و تابلو دست گرفتن و غرض و مرض نیست ها !
نقل بی سلیقگی و کج اندیشی و سوء تدبیره !
پ.ن دوم : من این پست رو قبلاً نوشته بودم ولی گذاشتمش برای امروز ! روز میلاد حضرت امام رئوف !
کنتراست (Contrast) رفتار ما با رفتار حضرت امام رئوف جالبه ! نه ؟ ...
قسمت نبود ... تقدیر اینجوری بود ... توفیق نبود ... خدا نخواست ... !
خیلی هامون وقتی دنبال چیزی هستیم که بشه و نمیشه یا وقتی دنبال چیزی هستیم که نشه و میشه ، ور می داریم اینا رو به اطرافیانمون می گیم . به خودمونم می گیم !
باورمون میشه که حتماً خدا اون چوب نامرئی و اسرار آمیزشو گذاشته لای چرخ این ماجرا که اونجوری که ما دوست داریم ، نشه !
خب شاید این بهترین راه ممکن به نظر برسه ! یه راه مطمئن و هوشمندانه !
چون خدا اونقدر بزرگ و مهم هست که اطرافیانمون بعد از شنیدن این جمله : «خدا نخواست و قسمتمون نکرد» ، قانع بشن و دیگه چیزی نپرسن و نَرَن روی اعصابمون !
و دقیقاً خدا اونقدر مهربون و نازنین هست که وقتی همینطور الکی یه چیزی رو بهش نسبت میدیم و میگیم که «خدا نخواست و قسمتمون نکرد» ، سه سوته نیاد و یقمه مونو نگیره که آهای ! چرا همینجوری یه چیزی میگی ؟؟
تازه قیافه آدمهای مخلص و همه چی تموم رو هم به خودمون می گیریم که بله ! راضیم به رضای خدا !!!
تصمیم های نادرست میگیریم ، مسائل مربوط به خودمون رو درست مدیریت نمی کنیم ، با بی سلیقگی و کج سلیقگی ، رابطه مون رو با آدمها خراب می کنیم و و قتی همه اینا رو انجام دادیم و با نتیجه تصمیم های غلط و سوء تدبیرامون مواجه شدیم ، میگیم خدا اینجوری خواست ! تقدیر بود ! قسمت ما همین بود !
گاهی هم قسمت و تقدیر ، یه تعبیر از خواست ها و تصمیم های دورنی خودِ ماست ! نه اون چیزی که واقعا خدا در نظر گرفته ! یعنی برای اینکه به بقیه بفهمونیم زیاد توی تصمیم گیریامون سرک نکشن و بی خیالمون بشن ، می گیم قسمت ما همینه ! تقدیر ما اینجوریه !
و کیه که وسط اون هیر و ویر بره و نظر خدا رو بپرسه و از درستی حرفمون مطمئن بشه ! هان ؟
...
ماها موظّف نیستیم در مورد آرزوها و تصمیم های زندگیمون ، دنبال تقدیر و قسمت باشیم . نباید بررسی کنیم که کدومشون قسمت هست که بریم دنبالش و کدومشون قسمت نیست که رهاش کنیم !
دلیلش واضحه ، چون تشخیص اینکه چه چیزی قسمته و چه چیزی قسمت نیست ، کار سختیه و اصلاً شاید برای ماها غیر ممکن باشه !
این چیزیه که فقط خدا می دونه !
ماها باید ببینیم تصمیم ها و آرزوهامون با دنیای سالم و آراممون و با آخرت سالم و آراممون میسازه یا نه ؟ فقط همین !
این کاریه که باید بکنیم !
مادری نگران با برنامه مشاوره صدا و سیما تماس میگیرد و از وضعیت ظاهری دخترش گله می کند و اینکه هر کاری می کند فایده ندارد و دخترش به صراطی که مادر ، نشان می دهد ! ، مستقیم نمی شود !
ماجرا اینست که دختر دوست دارد ناخن هایش بلند باشند . همین ! ... واقعاً همین !
کارشناس عزیز و بزرگوار هم با لطافت و مهارت روش های تذکر و برخورد با فرزند را به مادر نگران ، توضیح می دهد ...
آیا واقعا این دغدغه ، منشاء معقولی دارد و آیا اساساً نیازی هست به برخورد ؟
احتمالا پدران و مادرانی که چنین نگرانی هایی دارند اما بهر دلیل با مشاوران طرح مسئله نمی کنند ، خیلی زیاد باشند و هستند !
والدینی که از ناخن بلند دخترکشان گله می کنند و در برابرش مقاومت می کنند . از موی بلند پسرکشان خوش شان نمی آید و هزار آیه نازل نشده و هزار حدیث نقل نشده می آورند که نباید و نشاید !
اما اندکی تامل کنیم و این را درک کنیم که موی بلند یا ناخن بلند یا لباس شیک و امروزی ، کسی را از دایره دین و اخلاق خارج نمی کند !
حدود دین و مرزهای اخلاق روشن است ! و آنچه مسلم است بلندی ناخن و موی ، فراروی از این مرزها نیست .
اتفاقا دقیقاً این دو مسئله ، توسط الگوی دینی ، مورد توصیه هم هست !
یعنی بلند گذاشتن ناخن برای خانمها و دختران و بلند گذاشتن مو برای آقایان و پسران ، نه تنها در احادیث ( الگوی دینی ) مذموم شمرده نشده ، بلکه تحت شرایطی رجحان دارد و مطلوب نیز هست !
داشتن ظاهر زنانه برای خانم ها و ظاهر مردانه برای مردان ، لازم است. همانطور که پرهیز از جلوه گری و دل ربایی هم لازم است !
اما آنچه مسلم است اینست که راه پرهیز از جلوه گری و دل ربایی و نهایتاً جلوگیری از فراروی از مرزهای اخلاقی و دینی ، مقاومت در برابر حداقلهای مورد توصیه دین نیست !
اتفاقا اگر مراعات این حداقل ها می شد و بشود ، مرزها در مورد نوع آرایش و پوشش ، مشخص تر و فهمیدنی تر می شد و می شود .
و آنچه این فهم را آسان تر می کند و این الگوی دینی را برای والدین پذیرفتنی تر می سازد ، فرمایش منقول از امیرالمومنین علیه السلام است ... بشنوید :
« لا تقسروا اولادکم على آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم »
(آداب و سلیقه های شخصی خود را بر فرزندانتان تحمیل نکنید چرا که زمان زندگی آنان با زمان شما متفاوت است.)
پ.ن اول ) البته این نگاه قابل تسرّی به دیگر رفتارهای پوششی و آرایشی نیست ! مثلاً پوشیدن لباس تنگ یا آرایش اغراق آمیز و جلوه گرانه یا نمایش موی و روی ... قطعا از این بحث خارج است . آن رفتارها قطعا فراروی از مرزهای اخلاقی و دینی است !
پ.ن دوم ) در قسمت نظرات ، گفت و گو هایی با دوستان مطرح شده که به روشن تر شدن زوایای این مسئله و رفع سوءتفاهم های احتمالی ، کمک می کند
چقدر برای ما مایه تأسف است که در تاریخ بخوانیم حضرت سید الشهدا با همه آن توصیفاتی که کم و بیش همه مان می دانیم با اهل بیت از مکه خارج بشود اما شخصیتهای بزرگ و محترمی همچون:عبدالله بن عباس، محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر ، در این حادثه عظیم امام را همراهی نکردند.فکر نمیکنم نیازی به معرفی این سه شخصیت باشد.
ابن عباس شاگرد امیرالمومنین و راوی احادیث بسیار در زمینه تفسیر است . محمد بن حنفیه فرزند امیرالمومنین و مورد اعتماد و علاقه حضرت است و هموست که حضرت امیر او را به منزله دست خود دانسته است. عبدالله بن جعفر هم همسر حضرت زینب سلام الله علیهاست.
این واقعا یک فاجعه است. یعنی از این آدمها ، این حرکت فاجعه است. امام معصوم حرکت کرده و دارد می رود، شما سرت را بنداز پایین و هر جا رفت ، برو. یعنی چی که وقتی از تصمیم امام آگاه شدی بخواهی او را نصیحت کنی یا رأیش را بزنی یا بگویی اینجا نرو آنجا برو !!. یا در مورد جابربن عبدالله انصاری صحابی بزرگوار پیامبر هم، چنین برخوردی را میبینیم: که وقتی که از تصمیم امام آگاه شد نه تنها با امام همراه نشد
بلکه امام را از رفتن و خروج از مکه نهی کرد.
به قول یکی از اساتید بزرگوار که میفرمود: شاید بگویند که جابر نابینا بود، بسیار خوب ! آیا فریاد هم نمی توانست بزند؟ با حرکت امام علیه السلام دیگر برای نخبگانی که خود را شیعه ی اهل بیت می دانستند حجت و بهانه ای برای عدم همراهی و مصلحت اندیشی باقی نمی ماند.
در تفکر شیعی حرف امام، موضع امام،تصمیم امام دقیقا از طرف خداست. چقدر شیرین است و البته گزنده، ماجرای هارون مکی و آن شیعه!خراسانی که آمده بود خدمت امام صادق و شکایت می کرد که آقا ! اینهمه شیعه و طرفدار ! شما چرا قیام نمی کنید؟ امام هم فرمود پاشو برو توی تنور! طرف برق سه فازش پرید که چی آقا؟ چی فرمودید؟ منکه جسارت نکردم و از این حرفها... در همین حین هارون مکی هم آمد امام بدون مقدمه فرمودند: برو توی تنور! هارون هم بدون لحظه ای تردید کفشهایش را درآورد و رفت نشست توی تنور!
انگار که امام مثلا فرموده باشند فعلا برو در اتاق کناری بنشین. رفیق ما هم مانده بود حیران... آخر کار امام فرمود: از این شیعه ها چقدر هست؟ از اینها که وقتی دستور امام را شنیدند، تحلیل و مصلحت اندیشی و هزار توجیه و بهانه ساز نکنند؟؟
چقدر مایه تأسف است وقتی حرکت این سه بزرگوار را در کنار رفتار دیگرانی که امام را تأیید و همراهی نمودند قرار بدهیم. کسانی مثل مسلم بن عقیل، حبیب بن مظاهر، مسلم بن
عوسجه یا حتی کسانی مثل حر بن یزید ریاحی یا زهیر بن قین که حداقل قبل از واقعه عاشورا، شیعه به معنی مصطلح آن نبودند اما در بزنگاه حادثه آن معامله را می کنند و تمام تاریخ را به رشک می اندازند.
البته اینرا هم بگویم که در دلسوزی و خیرخواهی این بزرگواران تردیدی نیست اما خود ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا ؟؟
ما هم چنین امتحانی در پیش داریم. نمی دانم بگویم ان شاالله در عصر ظهور باشیم یا نباشیم! در روایت است که بعد از ظهور امام عصر (عجل الله تعالی له الفرج) یک جریانی پیش می آید و امام تصمیم می گیرند که فلان کار باید انجام شود (در متن روایت آن تصمیم و آن کار مشخص شده) اما یکی از همین افراد پا می شود می گوید: آقا الان به مصلحت نیست اینکار و اما و اگر هایی از این دست...
خب اگر قرار باشد ما هم بعد عمری انتظار ، بشویم مصداق این آیه که: « فأذا جائهم ما عرفو کفروا به » ، حبذا که سالها قبل مرده باشیم و استخوانهایمان خاک شده باشد !!
سال ها قبل ، وقتی که کودک تر از الان بودیم در شب نهم ربیع الاول در مجلس جشنی شرکت کردیم که نامش بود:
( عید الزهرا )
در همان تصورات کودکی منتظر تجربه مجلسی بودیم موقر و متین ، مثل سایر مجالس اهل بیت.
از همان آغاز تحرکات مشکوکی ! توجه کودک درون و بیرون ما را به خود جلب کرد و ما هم که چشم و گوش بسته !
این تحرکات مشکوک! تا آخر مجلس ادامه یافت و اگر منتظرید برایتان تعریف کنم ماوقع فی ذلک المجلس را ، باید بگویم متاسفم که نا امیدتان می کنم.چون ما وقع فی ذلک المجلس ، قطعا از مصادیق کمیته ملی فیلترینگ محسوب می شود و ...
فقط همین را می گویم که آن مجلس و ما وقع فیه!! از تلخ ترین خاطرات کودکی ماست.
من بارها این را گفته ام و نوشته ام و سخت معتقدم و باز هم می گویم که : توهین و هتک بیشتر از آنکه نشان دهنده بدکرداری و بد طینتی طرف مقابل باشد، ظاهر کننده گرفتاری شخص هتاک به یک رذیله اخلاقی است.
طرف مقابل هر کس که می خواهد باشد ، هر کس . حتی کسی که به شهادت تاریخ ، قاتل حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها باشد.
البته بر کسی امر مشتبه نشود که ما سیب زمینی هستیم و بی تفاوت و ... ؛
ابدا ، هرگز ، هیهات ، کلا ، ثم کلا ...
تولی و تبری از فروع دین است و جای مته و خدشه ندارد. خاصه اینکه طرف ما، ظلمی آنچنان سهمگین و جنایتی اینچنین هولناک مرتکب شده باشد.
زیارت عاشورا به عنوان یک متن متقن دینی سرشار است از تولی و تبری!
اما نکته اینجاست که تولی و تبری ، یک رفتار دینی است بنابرین کیفیت اظهار آن هم باید در چهارچوب دین و اخلاق دینی باشد.
گاهی شنیده ایم و می شنویم ما وقع فی ذلک المجالس را ، و آدم می ماند حیران ، از این همه استعداد های محیرالعقول و پنهان بعضی متدینین در بعضی امور خاص !!
دشنام ، هرز گویی و هرز رفتاری هرگز متناسب روح مجلس اهل بیت نیست .
این بزرگواران با دشمنان شان چطور رفتار می کردند؟ در کتاب های درسی دبستان مان بود ماجرای آن مرد شامی که آمد و هرچه دشنام بلد بود نثار امام مجتبی کرد و آن کریم بزرگوار علیه السلام، آنچنان او را به مهر نواخت که ... یادمان هست ؟
گمان نکنند که اهتمام در برپایی مجالس فلانی کشون !! ادای دین و اظهار ارادت به حضرت زهرای مرضیه است و موجب شادی و رضایت ایشان !
عفاف رفتاری و عفاف گفتاری بر تارک سیره عملی اهل بیت علیهم السلام ، می درخشد.
شیر را بچه همی ماند به او تو به پیغمبر چه می مانی؟ بگو!