• وبلاگ : اين راه بي نهايت
  • يادداشت : تو چه آخوندي هستي كه ...
  • نظرات : 49 خصوصي ، 133 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام ممنون از دعوتتون

    اين بشر دوپا عادت کرده به بهانه جويي و عذر تراشي

    اگه رو حانيون مث عوام رفتار کنن ميگن شما که حاج آقايي و همه قبولت دارن چرا...اگه يه نمه با ديگرون فرق کنن ميگن انقده خودشونو تحويل ميگيرن که ملت رغبت نمي کنن باهاشون گرم بگيرن و چيزي بياموزند...رک بگم ما هنوز تکليفمون با خودمون معلوم نيست...

    بازم ممنونم که سر زديد بازهم افتخار بديد خوشحال ميشم

    در ضمن لطف کنيد بفرماييد با چه عنواني لينک کنيم وب فاخرتون رو

    در پناه حق

    علي علي

    پاسخ

    سلام . متشكرم كه اجابت كردين دعوت مارو ! نكته تون قابل تأمله ...
    اجازه ما هم دست شماست حاجي جون
    راستي يه سوال
    شما عيد جهادي مياين؟!
    پاسخ

    عزيزي سيدنا ! ... نه متاسفانه ! توفيقش رو تا حالا نداشتم .

    باسلام

    ممنونم که سرزديدوازهمه بيشترممنونم که اين مطلب زيبا روزديد که حداقل ماتازه واردها به توي دنياي طلبگي طياد اذيت نشيم مثلا اون روز ازکاشان به سوي قمصرميرفتم بايه دوستمون آقا سيد /آقا سيد جلو نشتند عقب هم دوتازن من اومدم پيش سيد پسرزنه به من ميگه چراعقب نميشيني منم گفتم اين جور راحت ترهستم باتيکه ميگه باباحاج آقا نامحرمي.التماس دعا من چي بگم به اين واقعا توي اين زمينه کارکنيد بااجازتون اين مطلبو توي وبلاگم ميزارم/ياعلي

    پاسخ

    سلام / عزيز دل ! به اين تيكه ميكه ها توجه نكن ! اينجوريه ديگه ! كاري رو كه معتقدي درسته انجام بده و مطمئن باش اون دو خانم و پسرشون هم وقتي رفتن خونشون ، توي دلشون تحسينت كردن !

    سلام

    نوشته تون برام قابل تامل بود.

    واقعا ما انسان جماعت چطوريه که چيزاي عادي برامون اينقدر نمود داره اما به چيزايي که بايد به واقع توجه و نگاه داشته باشيم توجهي نداريم؟

    پاسخ

    سلام ...........

    سلام حلج اقا

    ما كه با جماعت روحاني رفيقيم و از زندگيشون با خبريم همچين فكري نميكنم

    مشتاق ديدار و ادامه رابطه

    پاسخ

    سلام آقا مصطفي ! ... مابيشتر !

    من دو سال در قم زندگي کردم

    اونجا اخوندا به راحتي موتور سواري مي کنند، گل مي خرندو....

    و ادمايه معمولي مثل من زير هزار ويک نصيحت جماعت شما له شده اند

    ادمايي که فقط فکر مي کنن انديشه و فکر فقط مال اوناست...

    ادم در قبال سودايي که مي بره بايد سختي هايي هم بکشه ..

    پس از ته دل خوشحالم که زندگي بهتون سخت بگذره اينجوري اخرت بهتون خوش مي گذره...

    پاسخ

    سلام . بله توي قم اين محدوديت ها و نگاه هايي كه جاهاي ديگه هست وجود نداره ! دست كم به اون شدّت نيست ... نمي دونم شما چه تجربه هايي داشتيد ولي من فكر نميكنم كه انديشه و فكر ، فقط مال منه و بقيه مردم آدمهاي معمولي ! هستن كه بايد از بالاي عينك بهشون نگاه كنم و نصيحتشون كنم تا زير بار حرفاي من له بشن ! هرگز اينطور فكر نكردم و نميكنم و گمان هم نمي كنم كسي اينطور باشد . شايد اگر نگاه هايمان را واقع بينانه تر كنيم ( هم من و هم شما ) بتوانيم اون تعامل درست انساني رو با هم داشته باشم . ولي اينكه همديگه رو از پشت فيلترهاي خاصي ببينيم ، خب طبيعتاً اون چيزي كه مي بينيم ، دقيقاً اون چيزي نيست كه واقعا هست ... منم از خوشحالي شما خوشحالم :دي ... ممنونم كه تشريف آورديد
    سلام حاجي
    ممنون از دعوتت
    فقط اومدم بگم دمت گرم
    شماها چندپله پله از ما به ظاهر مذهبيها جلوترين چون علاوه بر باطن ؛ ظاهر رو هم حفظ کردين که تو اين اوضاع و احوال جامعه فوق العاده کار بزرگيست
    موفق باشي و ولايي
    يازهرا سلام الله عليها
    پاسخ

    سلام سيّدنا ! بقول بچه ها كليك رنجه فرمودين ! ... ظاهرمون رو كه شايد حفظ كرده باشيم ولي خدا كنه باطنمونم مثل شما با صفا و روحاني باشه نه خانه ديوان و ددان ! ... پناه بر خدا ! ممنونم سيّد .


    سلام. ممنون كه دعوت كرديد. ميخام بگم هر صنفي يه محدوديت هايي داره. جلوتر كه بريم هر قشري. حتي خود من وقتي كه ريش ميذارم خيلي از كارايي را كه دوست دارم نميونم انجام بدم، كارايي كه مطمئنم اگه به عنوان يه بچه مذهبي شناخته نشده بودم و به عقبم ضربه نميزد انجام ميدادم، خلاف شرع نه خدايناكرده، مثلا اينكه از روي نرده هاي پله هاي دانشكده سر بخورم بيام پايين.!!!!

    البته پست شما كاملا واقعي و درسته! اين نگاه تو خيلي از جنبه هاي ديگه هم بايد تغيير كنه. يكيش اينه كه شما گفتين.

    پاسخ

    سلام منم ممنونم كه تشريف آورديد ! و متشكرم از مشاركت تون ...
    اول اينکه قالب بلاگ پروازم داد.
    2: اولين باري که با يه آخوند حرف زدم (اون طوري که دلم مي خواست) همين چهار ماه پيش بود! هر چي روي دلم مونده بود رو بهش گفتم (مدير نهاد مقام رهبري در دانشگاهمون) البته اونم هر چي دلش خواست به من گفت. و اصلا از اينجا شروع شد که نصيحتي به من کرد و منم که انگار منتظر اين حرف بودم تا خودمو خالي کنم حرف هاي 24 سالمو بهش زدم که منم نصيحتت مي کنم اينقدر مردمو نصيحت نکني! ولي فکر نمي کردم بعد از نيم ساعت بحث به يه احترام متقابل برسيم. در واقع بازي برد و باخت نداشت. مساوي شد!
    مي دوني! به نظر من اگه آخوندها بودن يه آدم بي دين رو کنارشون بپذيرن و به چشم جاني بهش نگاه نکنن، اون آدم بي دين هم مي تونه به يه آخوند احترام بذاره. يه جور همزيستي مسالمت آميز. من ميگم هر کس خودش تصميم گيرنده دين و سلوک و منش و خداي خودشه. خداي درونش. راه هامون فرق داره، ولي مقصد يکيه. ولي نمي دونم چرا همه ش مي خوايم گير بديم به بقيه!
    همين!

    پاسخ

    اول اينكه چشم خودتان پرنده است و پرواز در چشمان شماست . ممنونم !دوم : البته كه هر کس خودش تصميم گيرنده دين و سلوک و منش و خداي خودشه ! ولي من به اون چيزي كه شما بهش ميگي گير دادن ، ميگم تعامل ! البته اگه واقعا كسي داره گير ميده كه هيچي ! ولي اگه بشه مثل شما و اون حاج آقا به يه احترام متقابل و تعامل درست انساني رسيد كه خيلي خوبه . ضمناً اگه چيزي از اون حرفاي 24 سالتون توي دلتون مونده من با كمال ميل پايه ام كه نصيحتم كنين :دي ... خيلي متشكرم !

    بسم الله

    سلام

    بنر قشنگي داريد .

    اشاره خوبي داشتيد .من يه مدتيه که قم زندگي مي کنم . مي بينم انگار فقط توي اين شهره که مردم با روحاني ها هم مثل بقيه رفتار مي کنند . جاهاي ديگه همين حساسيت هايي که گفتيد هست .

    پاسخ

    سلام . متشكرم ! بله همينطوره .
    + هرچي 

    حاجي سلام

    شما نوشتي بزار منم بنويسم برات

    در زمان پيامبر اگه کسي پيامبر رو نميشناخت و وارد مسجد ميشدبايد ميپرسيد اما شماها الان صاحب يه طبقه اجتماعي هستيد و اينه که شما رو از ديگران متمايز ميکنه.


    پاسخ

    سلام ... قربونت برم ! طبقه اجتماعي يعني چي ؟ منظورت اينه كه مام كت و شلوار بپوشيم ؟ در مورد اين مسئله اون پايين براي رفقا خيلي توضيح دادم عزيز !

    يک مقداريش طبيعيه کاريش هم نميشه کرد
    + آزاد انديشي 
    سلام
    با مطلب «مفهومي به نام زدگي» به روز هستم
    . . . استادي در مورد سفرش به اروپا داستان جالبي را تعريف مي‌كند. او مي‌گويد وقتي سوار هواپيماي غير ايراني شديم من از مهماندار تقاضاي آب سيب كردم. يكي از خانم‌هاي ايراني با ديدن رنگ آب سيب مشعوف شد و گفت آقا آب‌جوئه؟ . . .
    ادامه مطلب:
    http://azad-andishy.blogfa.com/post-30.aspx


    پاسخ

    سلام برادر ... عجباً لِحِم الله ... !!
    پر خواننده بودن هم دردسري است واللا!
    آدم فکر ميکند نظري که مي دهد ارزشي ندارد!اما من ميدهم!
    به من هم سر بزنيد خوشحال ميشم!
    پست دل نشيني بود! اما من يک چندين تا عرض دارم
    شما چرا انتقادتان به مردم جامعه و فرهنگ است که متناسب با زمان جلو آمده اند اما نگاهشان به طلبه ها جلو نيامده؟؟
    من به عنوان کسي که حداقل" ادعاي "مذهبي بودن دارم!!، فکر مي کنم طلبگي و روحانيت و اصولا حوزه مي تواند و بايد براي حفظ و انجام وظيفه اش در جامعه ،با زمان جلو برود.
    شما فکر ميکنيد چرا مردم نگاهشان به طلبه ها اينگونه است؟چرا سريعا طلبه و روحاني را در يک طبقه ذهني کليشه اي جاي مي دهند و مي فرستند به سال هزارو سيصد و درشکه؟
    من فکر ميکنم اول به خاطر لباس است . البته خوب بايد هم لباس روحانيت متفاوت باشد ..اما نه به هر ترتيب و هر قيمت.
    اگر روحانيت وظيفه اي بر گردن دارد، ودر جامعه گره هايي هست که تنها به دست قشر روحاني و متخصصين علوم اسلامي و حوزوي باز مي شود،و اگر گاهي لباس روحانيت مانع از انجام وظيفه مي شود، چرا لباس را براي بعضي مکانها و فقط به منظور پيشبرد کار کنار نگذارند؟؟
    از طرفي هم چرا اين مسئله را ريشه اي نگاه نکنيم؟ من برايم فقط سؤال است و نمي دانم که آيا امکانش هست يانه! اما فکر مي کنم مثل تمام علوم ديگر که حالا دبگر تا ريزترين زيرشاخه تخصصي شده اند،علوم حوزوي هم بايد اينگونه شود...و هر طلبه پس از کسب سررشته هاي اصلي و روحاني شدن!!، به مطالعه و تفقه در يک شاخه از علوم اسلامي بپردازد و اينگونه هم نياز جامعه را بهتر و کارآمد تر رفع کند، هم به زايايي علوم اسلامي کمک کند،هم دينش را به اسلام ادا کند به خدا!!
    آخر تغيير هم چيز خوبي است گاهي! اين روند و پروسه جاري که وحي منزل که نيست!! هست؟؟


    پاسخ

    نه عزيز ! دردسر نيست ، ابداً . رحمته ! گرفتن نظر دوستان خيلي هم ارزشمنده براي من ... اما ببينيد در مورد اينكه ميگيد مشكل اوّلي در نگاه نادرست مردم ، لباس روحاني است ، من موافق نيستم ! اتفاقاً در بعضي شرايط ديدن اين لباس احساس مثبتي در بيننده بوجود مي آورد و بهانه خوبي مي شود براي تعامل مثبت ! معتقدم در خود لباس چيز رماننده و دافعه داري نيست عزيز ! مشكل جاي ديگريست ! ... اما اينكه ميگيد {اگر گاهي لباس روحانيت مانع از انجام وظيفه مي شود، چرا لباس را براي بعضي مکانها و فقط به منظور پيشبرد کار کنار نگذارند؟؟} من فكر ميكنم اصلا و ابداً لباس روحاني ، مانع انجام وظائفش نيست و بلكه من به چيز بالاتري معتقدم و اون اينكه اساساً يه روحاني وظائفي رو كه داره بدون لباس نميتونه انجام بده و اگر هم انجام بده ، حوزه تاثير و عمق تاثيرش خيلي خيلي كمه ! . جسارتا براي اينكه عرضم طولاني نشه به عرائضي كه در جواب دوست عزيزم جناب شير فروش محل داشتم دقت بفرماييد . اونجا گفتم كه لباس يه روحاني چيه و چه كاركردي داره ! / اما تخصصي شدن مطالعات و تحصيلات طلبه ها ! دوست عزيز ! امروز توي قم و جاهاي ديگه چند ده موسسه و دانشگاه تخصصي مشغول فعاليتن كه طلاب بطور تخصصي دارن تحصيل ميكنن : فلسفه ، روانشناسي ، علوم تربيتي ، تاريخ ، هنر ، حتي سينما و فيلمنامه نويسي و ... موافقم كه ميگيد اين روند و پروسه جاري وحي منزل نيست . منم ميگم نيست و خوشبختانه اين تغيير روند ، مدتهاست كه شروع شده و نشانه هاي مباركي هم داشته ! ... ممنونم ازتون و خدمتتون هم ميرسم ! حتماً

    ممنون آقاي فياضي شما بزرگواريد ....

    هر بار که اومدم ميخواستم بگم بالاي وبلاگتون (هدر) (بنر) يا هر اسمي ديگه .... خيييييييييييلي زيباست / اون يوزرو پس رو هم براي خودتون يه چن تا عکس بدين لطفا :دي ... ما شما رو داريم ديگه

    پاسخ

    خواهش ميكنم . لطف داريد ... خيلي ممنون !
     <      1   2   3   4   5    >>    >