سلام
فقط اشک ريختن بر سيدالشهدا رو نميشه گفت دوستي و محبت به اون حضرت ، بايد ديد جوشش اين اشک و ناله ها از کجاست و منشا اون چيه ، خيليا روز عاشورا اشک ريختن و بر سيد الشهدا تاختن و بدنشو پاره پاره کردن ، دقيقا حق با حضرتعاليه
التماس دعا
سلام و عرض ادب، ممنون از حضورتون .
مثل هميشه عااالي بود بدون تعارف .(تموم نوشته هاي پيش هم خوندم ؛ بازم ميام اگه عمري بود )
موفق باشيد .
راستي اصلاحيه نوشتم راجع به متنم !
خيلي التماس دعا /ياعلي
واقعا چه قدر خوب گفتيد ما بعضي وقت ها اين قدر صداي گريه هامون بلند مي شه كه صداي هل من ناصر ينصرني امام رو هم نمي شنويم اصلا يادمون مي ره براي چي گريه كرديم يه حديث درست و حسابي هم از امام حسين بلد نيستيم !
خدا عاقبتمون و به خير كنه
سلام چقدر کامنت گذاشتن براي شما سخته
خوندمتون و مثل هميشه استفاده کردم
ممنون از دعوتتون
جناب آقاي فياضي با تشکر از توجه و پاسخي که به نظر اينجانب داديد در ادامه بحث بايد بگويم که اگر اشاره به محدوديت هاي ايجاد شده توسط ارکان حکومت مي کنم و از طرف ديگر به مجوزهاي داده شده توسط وزارت ارشاد در مورد برخي مراسم ، اين اوج ساده انگاري است که اگر در بخشي از بدنه اين وزارتخانه اين مجوز ها صادر ميشه آنرا به اين تفسير کنيم که پس مشکلي از نظر نگاه غالب حکومتي در مورد اين برنامه ها وجود نداره و مشت را علامت خروار بدانيم و من هم اينقدر ساده نيستم که چنين برداشتي کنم . اگر به اين موضوع اشاره کردم خواستم بطور نمونه گفته باشم که در مواردي هم که توسط يک وزارتخانه ( که در آن آدم هاي زيادي مي روند و مي آيند و با سلايق مختلف ) مجوزي صادر ميشه بعداً با مخالفت گروهي مواجه مي شويم که بظاهر مخفي اند ولي از سوي ارکان اصلي و ريشه اي حکومت که خود را صاحب اصلي انقلاب مي دانند پشتيباني مي شوند و هنوز هم دارند مي شوند به همين دليل است که يک خط و خطوط ثابتي را در تصميم گيري ها شاهد نيستيم و بطور مثال در مورد موسيقي هنوز که هنوز است تکليف مسئولين صدا و سيما روشن نيست ، و وقتي که در نهايت ميخواهند گامي متفاوت بر دارند دوباره سر و کله همان نيروهاي غيبي ظاهر ميشه و با قدرتي که سي سال است از آن برخوردار هستند جلوي هرگونه پيشروي را مي گيرند . اين قدرت را هم به سادگي بدست نياورده اند و از پشتوانه بسيار محکمي هم از سوي نهادهايي که خود به آنها آگاهي داريد برخوردار هستند .
در مورد زيبايي هم چه ظاهري باشد ( که به آن هم اشاره داشتيد ) و چه باطني ( خوداگاه و يا ناخوداگاه ) باز هم اين را به شما اطمينان مي دهم که نگراني از بابت اين نگاه و احساس در مردم نداشته باشيد . توده اصلي مردم از منبع ديگري جز آنچه که از آنها ياد کرديد اين اندوهناکي و سردرگريباني را دارند . اين نگاه و احساس آنان در کسري از زمان ميتواند دگرگون شود فقط کافي است که ديوارهاي جهل و خودمحوري و منافع حزبي و تفسير هاي به راي و کوته فکري و تنگ نظري ها ، با درنظر گرفتن ظرف زمان و مکان و بها دادن به نظرات صاحبنظران دلسوز جامعه با شهامت فرو ريزد .
در جاي جاي نوشته ام هم اصلاً نگفتم يا دين يا برداشتن مرزها . بلکه اشاره به ديندار ها داشتم که سخت گيري ها را باعث مي شوند . با سپاس .
سلام حاجي جان
تا 2 سال پيش نماز ميخوندمااااولي الآن ضد اسلام سختي شدمحالم به هم ميخورهبه نظر من دين و ارتباط با خدا يه مساله کاملا شخصيه و ارتباطي به دولت و سياست نداره پس دين بايد از سياست جدا باشه که ارزش روحاني و کشيش و موبد و خاخام تا اين حد پايين نياد
کاش پاي روحانيون به سياست باز نميشد تا دين وجهه ي واقعي خودشو حفظ ميکرد و مردم براي ارضا و خالي کردن خوشون به فرهنگ بيگانه پناه نميبردند و به جاي تمدن اسلامي تمدن ايراني رو الگو ميکردند که همونطور که ميدونين ملي گرايي با اسلام در تضاده
موفق باشيد و همراه با خد ا نه همراه با دين
اين نوشته را چون کمي طولاني است و سايت اجازه نميدهد در دو قسمت مي فرستم .
البته آنچه را که در حال حاضر قابل مشاهده است و چهره هاي شادي را کمتر در جامعه نظاره مي کنيم يک بخش برميگردد به تبعات انحرافات و آفات دين و دينداري در مجموعه اي خاص از افراد و بخشي هم به دلايل اقتصادي و سياسي و اجتماعي که باعث گرديده شور و نشاط را کمتر شاهد باشيم . بياييد واقع بين تر باشيم . بنظر من اکثريت مطلق جامعه چه مرد و چه زن و از هر طبقه اجتماعي زيبايي را دوست دارند و آنرا در زندگي بکار ميبرند . کساني که زيبايي را در اسارت گذاشته اند آنقدر اندک اند که نبايد کوچکترين اهميتي به آنها داده شود .
نمي پذيرم که فرموديد در فرهنگ " ما " اندوهناکي علامت دينداري است . ميخواهم اين را به شما اطمينان دهم که تعداد بسيار قليلي اين علامت را دارند و اکثريت جامعه چهره مغموم را علامت دينداري نمي دانند . اگر مي بينيد مردم چهره بشاشي ندارند دليل آن برميگردد به سياست هاي متوليان رسمي دين و زمامداران و قانون گذاران و همچنين کساني که خودسرانه براي مردم تصميم مي گيرند و شادي را به دلايل مختلف از جامعه مي گيرند . بنابراين بنظر مي آيد خطاب شما نه به آحاد مردم بلکه بايد به ارکان حکومت باشد . شما سياست درهاي باز را اعمال کنيد و سخت گيري هاي مذهبي را کنار بگذاريد و اينقدر مته به خشخاش نگذاريد و جلوي حرکت هر کسي را که با او لجاجت داريد نگيريد و سياست هاي تنگ نظرانه را کنار بگذاريد و به خواست توده مردم اهميت و احترام بگذاريد خواهيد ديد که نشاط به جامعه بر ميگرده و به تبع آن در روابط اجتماعي و اقتصاد نيز شکوفايي حاصل مي شود . بارها و بارها ديده ام که اجازه مراسم جشن و سرور از طرف وزارت ارشاد داده شده ولي از طرف زورمداران جلوي آن گرفته ميشه و متاسفانه مسوليني که مجوز آن را صادر کرده اند بخاطر از دست ندادن ميز رياست شان دم فرو بسته اند .
در مورد زيبايي هم بايد بگويم همه مردم چه مذهبي و چه غير مذهبي زيبايي را دوست دارند و به آن ارج مي گذارند . اگر خداوند در قرآن کريم به آن اشاره مي کند در واقع ميخواهد به آن تاکيد کند و نه اينکه آنرا اعلام نمايد . خداوند زيبايي و زيبايي شناسي را در فطرت ما آدميان کاشته است . حتي بدوي ترين انسان ها در ساليان بسيار دور که از دين و تمدن آگاهي نداشتند خود را به انواع شکل ها و رنگ ها مي آراستند و به زعم خود زيبا مي کردند . در آثار باستاني در عهد قديم هم جاي پاي زيبايي و هنر کاملاً هويداست . جواهرات و لوازم زينتي در گورهاي چند هزار ساله مويد ميل به زيبا شدن بوده است .
بنابراين هيچگونه نگراني از اين بابت نداشته باشيد که مردم از زيبايي روي گردان شده اند . بايد نگران اين باشيم که عده اي انگشت شمار دارند با لجاجت بر سر عقايد خود مردم را از دين و مذهب رويگردان مي کنند و نشاط را از جامعه مي گيرند . از جواني خودشان صد سال گذشته ولي ميخواهند جوان امروز به همان راه آنان روند و به همان شيوه جواني کنند .
اگر خوب توجه کرده باشيد براي گرفتن مراسم عزاداري ها و رحلت ها بسيار حرفه اي کار ميکنيم و هيچ چيزي را از قلم نمي اندازيم و همه کارها را به درستي انجام مي دهيم ولي وقتي ميخواهيم مراسم شادي برپا کنيم دست پاچه مي شويم و نمي دانيم از کجا بايد شروع کنيم . ميدانيد چرا ؟ چون از وقتي که چشم باز کرديم به مراسم غم و اندوه بيشتر بها داده ايم و بيشتر ايام سال را به آن اختصاص داده ايم ولي براي جشن و سرور نه . در يک کلام ميخواهم بگويم که شادي کردن و شاد زيستن را بلد نيستيم . آنقدر گريسته ايم که ديگر خنده از يادمان رفته است ، که بهتر است بگويم از يادمان برده اند .
با « نعمت فتنه » به روز هستم:
http://www.azad-andishy.blogfa.com/post-44.aspx