سلام بر هم لباسي عزيز

براي ضد حال زدن به ماها راه هاي راحت تري هم وجود دارد!

موفق باشيد

بسم الله. سلام.
خوبه ديگه!

سلام

شام پاي نه؟؟!؟!؟ هوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خوبه حالا اونجا قم بوده!!!!! مثلا شما وسط ناكجاآباد به اون آدمه نخورديد وگرنه خداااااااااااا ميدونه چ ضد حالايي ميخورديدا...

جالبه! عكس روي وبلاگتون با عكس اين بالا فرق داره! چرا؟!؟!

ميشه بگيد چه ايرادي از ساعت مي گرفتند؟ حالا كه مطرح شد تو ذهنم يه سوال بزرگ ايجاد شده

سلام.....

يني طرف سوالش درمورد حلقه شما بوده؟ يا با ديدن حلقه يادش رفت سوالشو؟ يا هيچ کدوم؟:))))

عالي...خوشم اومد که پايبند به اين نشون هستيد که حتما همراهتون باشه:)))))

خيلي خوب شد اين خاطره رو نوشتيد. قبلا مي خواستم بگم يه كم مطالب عادي تر بنويسيد كه خيلي ترسناك به نظر نيايد.آدم ممكنه فكر كنه شما به همه چيز ايراد مي گيريد ولي جالبه كه خياط در كوزه افتاد.يه چيزي هم در مورد خيابون ارم:( اگر خواستيد حذفش كنيد) بنده ساكن شيراز هستم.خيابون ارم ما با خيابون ارم شما از زمين تا آسمون فرق داره.البته يه طرف خيابون ارم ما به دانشگاه وصله اما عموم آدماي اين خيابون پولداراي يه جوري هستند.چندساله اين خيابون پراز شركتهاي مهم خصوصي شده اما فرقي نكرده.رؤيت يه روحاني همچين جايي عجيبه.يادمه يكي از اساتيد روحاني ما جلسه هفتگيشونو - كه البته تا حدي براي همه مردم بود- از دانشگاه منتقل كردند به جاي ديگري.مي گفتند نمي خوام مردم وقتي ميخوان بيان اينجا همش دختراي آستين حلقه پوش و آب حوضي! ببينند.

سلام
وقت بخير
اصلا اين خيابون ارم مخصوصا از درب حرم تا خود ميدون شهدا خيلي ديدني شده
يا طلبه ها مشغول بحث هستند يا مشغول فكر ،
كتابخانه مرحوم مرعشي نجفي هم بر شدت اين قضيه افزوده
ما يه عينك سر اين قضيه تلفات داديم
يه چيزي خوبه مرحوم آقاي مجتهدي شما را با حلقه نديده بود خدا رحمتشون كنه به ساعت هم اشكال مي گرفتند

سلام...

چ جالب...:):):):):)

شادباشيد...

با سلام و تقديم احترام؛
من که حلقه‌ي ازدواجمو گم کردم!!! البته از لحاظ مادي 5 هزار تومن بيشتر نمي‌ارزيد. بنا است برم يه المثتي بخرم!
راستي تفسير رو پيش کدوم بزرگوار مي‌خونيد؟

سلام به همه.اگر خدا بخواد از امسال منم به جرگه طلبه ها مي پيوندم.اما ...خب تقصير خودمونه.روحانيا و يا خانمهايي كه ظاهر مذهبي دارند خيلي كم ديگران رو به زندگيشون راه ميدن.اون بيچاره ها هم فكر مي كنند ما آدم نيستيم!!!

راستش من خودمم گاهي چنين احساسهايي داشتم ولي شكر خدا كسي حالمو نگرفت.خيلي ببخشيد ولي اون بنده خدا كه سوال پرسيده كفاره گناهانشو با جواب شما پس داده.

سلام حاج آقا ... آخه تو خيابون ارم يه روحانيِ حلقه به دست رو ديدن تعجب داره؟!(به قرينه ي يه جرياني که ما هم داشتيم با يکي از طلّابِ باحال)
نميدونم چرا ولي از روحاني و طلبه هايي که سايبري هستن خوشم مياد ...
جديداً آخر حرفها به جاي التماس دعا ميگن " التماس بازديد و ارسال نظر"
پس حاج آقا التماس دعا ...
يا علي

سلام.

ميشه يه مجموعه مرجع در مورد افرادي که امروز با نام روحانيون ازشون ياد ميکنيم معرفي کنيد؟
وظابفشون، اختياراتشون، حدودي که بايد مردم بهشون مراجعه کنند و حدي که بايد به فعل و دستورات و قولشون اعتماد کرد(اعتماد نه به اين معنا که مثلاً دروغ ميگم، بلکه در حيطه ارتباطشون با دين...)

ايضاً در همين خصوص حداقل ميزان مطلوب دين پژوهي و کسب معرفت بين مردم عادي.
جواب اين سوال را يه نفر به من اينطوري داد، هرچقدر بيشتر بهتر، ولي فانع کننده نيست، حتماً معرفت مهمتر از اينه که نتيجه شک به اينکه مقنعه موقع سجده مانع برخورد سر به مهر بوده يا نه است. ولي ما براي اين حکم قوانين محکم دارم اما براي حداقل معرفت چه؟ حلال و حرام و حداقل و کف داريم؟
فقه ما مرزهاي دقيق داره، ولي عرفان و ....؟

بهتر بود تيتر مي زديد: چگونه يک روحاني به ديگران ضدحال مي زند!!